اسمش احمد بود. بهش میگفتم تو واقعا شایسته ستودنی...
اسمش احمد بود. بهش میگفتم تو واقعا شایسته ستودنی...
میخندید. از اون آدمایی که اولین بار که دیدمش به نظرم آدم پرت و شوتی بود. اما هر روز که میگذشت میفهمیدم چیزی درونشه که انگار همون گمشده سی سال زندگی منه...
توی همین روزای سرد پاییز بود که عاشقش شدم...
شما نمیدونید عاشق آدم درست شدن یعنی چی
آدم درست یعنی کسی که بخشی از وجود تو رو با خودش داره. بخشی که وقتی کنارته لبریزی از زندگی. و وقتی نیست...
وقتی نیست انگار تو هم نیستی...
آدم درست یعنی کنارش خودتو نمیبینی...
یعنی محو میشی...
پاک میشی...
دلم براش تنگ شده... هیشکی نتونست اون بشه...
خیلی کم دارند تا بهش برسند...
کاش زمان برمیگشت به سه سال قبل...
میخندید. از اون آدمایی که اولین بار که دیدمش به نظرم آدم پرت و شوتی بود. اما هر روز که میگذشت میفهمیدم چیزی درونشه که انگار همون گمشده سی سال زندگی منه...
توی همین روزای سرد پاییز بود که عاشقش شدم...
شما نمیدونید عاشق آدم درست شدن یعنی چی
آدم درست یعنی کسی که بخشی از وجود تو رو با خودش داره. بخشی که وقتی کنارته لبریزی از زندگی. و وقتی نیست...
وقتی نیست انگار تو هم نیستی...
آدم درست یعنی کنارش خودتو نمیبینی...
یعنی محو میشی...
پاک میشی...
دلم براش تنگ شده... هیشکی نتونست اون بشه...
خیلی کم دارند تا بهش برسند...
کاش زمان برمیگشت به سه سال قبل...
۸.۱k
۲۴ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.