دیشب بعد مدتها شیفت بودم. چند روزی بود به شدت بهم ریخته ب
دیشب بعد مدتها شیفت بودم. چند روزی بود به شدت بهم ریخته بودم و منتظر یه بهانه بودم به آدما گیر بدم. این روزا کلی حرف تو دلم مونده که هیچکس نمیخواد بشنوه. دوستام زنگ میزنند حالمو بپرسند. اولش فکر میکنم چقدر خوب. بالاخره بغضم باز میشه. اما بعد که تو بحبوحه تعریف کردن از زندگیشون گیر میکنم پشت گوشی لبخند میزنم و میگم اینبارم نشد.
راستشو بخواین این روزا از خودم میترسم. میترسم اینهمه حرف که تو دلم مونده اونقدر تلمبار بشه که کار دستم بده یا منو تبدیل کنه به یه فسیل بی خاصیت.
بعضی وقتا آدم احتیاج داره یکی ازش بپرسه چیشده. نه فقط بپرسه ها... نه... وقتی سکوتت رو میبینه شروع کنه به حرف زدن. خودش بفهمه چی باید بگه.
بعضی وقتا آدم فقط به حضور یه دوست واقعی احتیاج داره. دوستی که دوست بودن بلد باشه.
از من نپرسید چیشده. من آدم حرف زدن از خودم نیستم. من یه دایره کشیدم دور خودم نکنه مشکلات و غمهام مزاحم زندگی بقیه بشن.
فقط گاهی با من دوست باشید.
از همون دوستای واقعی... #دل_و_عقل #الهام_جعفری
راستشو بخواین این روزا از خودم میترسم. میترسم اینهمه حرف که تو دلم مونده اونقدر تلمبار بشه که کار دستم بده یا منو تبدیل کنه به یه فسیل بی خاصیت.
بعضی وقتا آدم احتیاج داره یکی ازش بپرسه چیشده. نه فقط بپرسه ها... نه... وقتی سکوتت رو میبینه شروع کنه به حرف زدن. خودش بفهمه چی باید بگه.
بعضی وقتا آدم فقط به حضور یه دوست واقعی احتیاج داره. دوستی که دوست بودن بلد باشه.
از من نپرسید چیشده. من آدم حرف زدن از خودم نیستم. من یه دایره کشیدم دور خودم نکنه مشکلات و غمهام مزاحم زندگی بقیه بشن.
فقط گاهی با من دوست باشید.
از همون دوستای واقعی... #دل_و_عقل #الهام_جعفری
۷۶.۱k
۲۴ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.