×اونی که باید بس کنه تویی جیمینا !
×اونی که باید بس کنه تویی جیمینا !
پارک سکوت سنگینی را که بینشان قرار گرفته بود را شکست و با نگه ترسناکش رو به مادر زن سابقش گفت : اومونی ! توی این چند سال برای اچا هم مادری کردم هم پدری ! از کاری که تو دوره نوجوونی تا دهه بیست سالگیم عشقم بود و هنوز بهش علاقه دارم دست کشیدم ! فکر میکنم باید اینقدر حق رو داشته باشم که به دخترم بگم چه کاریو انجام نده !
×۹ سال زمان زیادیه پسرم ! بهتره حالا که ۲۹ ساله شدی یکم استراحت کنی ! پیر شدی جناب پارک...
زن با عصبانیت آنجا رو ترک میکند و دخترک گریان رو همراه با پدر نگرانش تنها میزاره !
پدر دست نوازش بر سر دخترک کم سن و سالش میکشه ...
<۲ روز بعد>
دینگ دینگ
+کیه بابا؟
_نمیدونم آبنبات !
_بله بفرمایید!
&شما آقای پارک جیمین هستین ؟
_بله !
&من احضاریه دادگاه رو آوردم واستون ؟
_احضاریه دادگاه؟
&بله برای تعیین قیم قانونی دخترتون پارک اچا ! مادرزنتون همچین درخواستی دادن !
<بعد از دادگاه>
جیمین با بهت و ناراحتی رو به مادرزن سابقش میگه : اومونیییی! چرا یهو هوس کردی زندگیمو داغون کنی هاااا!
تهیونگ : یا جیمینا بیخیال ... داری همه چیزو بدتر میکنی!
×کیم تهیونگ ! به رفیقت بگو همونطور که قاضی گفت باید تا دادگاه تجدیدنظر یه کار پیدا کنه و نگرانی هاشو کمتر !
ته: خانم جیمین اصلا حالش ...
×باید حال درستی پیدا کنه تا نوم زیر دستش بزرگ شه هوم؟
پارک سکوت سنگینی را که بینشان قرار گرفته بود را شکست و با نگه ترسناکش رو به مادر زن سابقش گفت : اومونی ! توی این چند سال برای اچا هم مادری کردم هم پدری ! از کاری که تو دوره نوجوونی تا دهه بیست سالگیم عشقم بود و هنوز بهش علاقه دارم دست کشیدم ! فکر میکنم باید اینقدر حق رو داشته باشم که به دخترم بگم چه کاریو انجام نده !
×۹ سال زمان زیادیه پسرم ! بهتره حالا که ۲۹ ساله شدی یکم استراحت کنی ! پیر شدی جناب پارک...
زن با عصبانیت آنجا رو ترک میکند و دخترک گریان رو همراه با پدر نگرانش تنها میزاره !
پدر دست نوازش بر سر دخترک کم سن و سالش میکشه ...
<۲ روز بعد>
دینگ دینگ
+کیه بابا؟
_نمیدونم آبنبات !
_بله بفرمایید!
&شما آقای پارک جیمین هستین ؟
_بله !
&من احضاریه دادگاه رو آوردم واستون ؟
_احضاریه دادگاه؟
&بله برای تعیین قیم قانونی دخترتون پارک اچا ! مادرزنتون همچین درخواستی دادن !
<بعد از دادگاه>
جیمین با بهت و ناراحتی رو به مادرزن سابقش میگه : اومونیییی! چرا یهو هوس کردی زندگیمو داغون کنی هاااا!
تهیونگ : یا جیمینا بیخیال ... داری همه چیزو بدتر میکنی!
×کیم تهیونگ ! به رفیقت بگو همونطور که قاضی گفت باید تا دادگاه تجدیدنظر یه کار پیدا کنه و نگرانی هاشو کمتر !
ته: خانم جیمین اصلا حالش ...
×باید حال درستی پیدا کنه تا نوم زیر دستش بزرگ شه هوم؟
۴.۰k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.