p: ¹⁸
p: ¹⁸
🦋my white feather🦋
.
.
.
.
تهیونگ: تو غلط میکنی به میا ی من آسیب بزنی
یونا: تهیونگ؟
میا: چی؟
یونگی: 🤔
جیهوپ:😵💫
میا: تو کی هستی؟
تهیونگ: وایسا بعد بهت میگم میا و یونگی گمشید بیروننننننن
یونا: یونگی بریم
یونگی: من اینجا میمونم
تهیونگ: اوکی تو بمون ...فقط این هر*زه از اینجا بره
یونا: چییییی؟ واقعا کههههه
یونگی: یونا برو
( یونا میره و همه میشینن )
تهیونگ: خب من داداش گمشده توهم
میا: چی؟
تهیونگ: یادت نیست تا تا
میا: تا تا؟ اوووه....تا تا ....تهیونگگگگگگگگگ( میپره بغل تهیونگ)
یونگی: تاتا کی ؟
تهیونگ: میا وقتی کوچیک بود نمیتونم کلمات سخت رو بگه مثل تهیونگ و اون بهم میگفت تاتا
ولی مادر و پدر من رو از خانوادم جدا کردن یکی دیگرو جاش آوردن که من نمیتونم بگم😔
میا: اوپا....
تهیونگ: هوم
میا: اوپا بهم بگو اون کیه من میتونم کمکت کنم
تهیونگ.: ( یه نگاهی به جیهوپ و یونگی میندازه ) جیهوپ:😳 یونگی😳🤞
تهیونگ: اون یونا عه
میا: چیییییییی؟ یون....یوناااا😳😳😳
جیهوپ: آروم باش ...آروم باش .... بیا دراز بکش ....عزیزم میدونم برات سخته ولی اون ناتنی هست
میا: چرا....هق...هق....چرا بهم هیچی نگفتن نامجون اوپا چی؟ اون چرا هیچی بهم نگفت
تهیونگ: میا تو در اصل تک دختر هستی اونا ( خانواده کیم) در اصل دختر بیشتر دوست داشتن نامجون رو بخاطر اینکه آدم سخت کوشی بود و میدونستن در آینده یک فرد عالی میشه نگهش داشتن نمیخواسن خانواده کیم سر به نیست شه برای همین از وقتی تو بدنیا اومدی تا الان من حواسم بهت بود اما از دور و نمیزارم اتفاقی برات بیوفته ....نامجون بد دل نگرانته بهش یه زنگ بزن
میا: ....اوپا .....نامجون میدونه که تو هستی؟
تهیونگ: آره
میا: ( دوباره زد زیر گریه) هققققق....اههههه...هققققق
نیهوپ: چیشد؟
میا: همه میدونن جز من
جیهوپ: خوشگلم گریه نکن دیگه ...عروسکم ....؟....یکم آروم شدی به نامجون زنگ بزن خب؟
میا. : باشه
یونگی: من دیگه میرم
میا: یونگی
یونگی: کنار باغ انگی
میا: باهاش بخور نارنگی
یونگی.: اسمش چیه؟
میا: جناب مهندس نارنجی
( وقتی اون قبلن باهم خوب بودن این رو میخوندن)
تهیونگ: چشد؟
جیهوپ:😐
میا:🤣
یونیگ:🤣🤭
میا: ( دوباره بقض کرد)
یونگی: میا؟
میا: بله؟
یونگی: چی می خواستی بگی ؟
میا: بخاطر حرفایی که بهت زدم متاسفم م...من...منظوری نداشتم
یونگی: همه بخاطر حرفایی که بهم زدن متاسفن نمی دونم چرا همش من باید ببخشم ( و بعد سریع میره)
میا: یونگییییی
جیهوپ: ولش کن عزیزم
میا: ( سریع پا میشه و میره در نظر بگیرید میا هنوز شکمش بزرگ نشده )
جیهوپ: الان من شوهرم یا اون
تهیونگ: هیچ کی دوست نداره جیهوپ چرا نمی فهمی
جیهوپ: خفه شو
تهیونگ: هه فکر نمی کنی داری اضافی میشی؟ ( و بعد میره)
جیهوپ: من دارم اضافی مشم؟ من که کاری نکردم 😔
.
.
.
ادامه برای بعد
🦋my white feather🦋
.
.
.
.
تهیونگ: تو غلط میکنی به میا ی من آسیب بزنی
یونا: تهیونگ؟
میا: چی؟
یونگی: 🤔
جیهوپ:😵💫
میا: تو کی هستی؟
تهیونگ: وایسا بعد بهت میگم میا و یونگی گمشید بیروننننننن
یونا: یونگی بریم
یونگی: من اینجا میمونم
تهیونگ: اوکی تو بمون ...فقط این هر*زه از اینجا بره
یونا: چییییی؟ واقعا کههههه
یونگی: یونا برو
( یونا میره و همه میشینن )
تهیونگ: خب من داداش گمشده توهم
میا: چی؟
تهیونگ: یادت نیست تا تا
میا: تا تا؟ اوووه....تا تا ....تهیونگگگگگگگگگ( میپره بغل تهیونگ)
یونگی: تاتا کی ؟
تهیونگ: میا وقتی کوچیک بود نمیتونم کلمات سخت رو بگه مثل تهیونگ و اون بهم میگفت تاتا
ولی مادر و پدر من رو از خانوادم جدا کردن یکی دیگرو جاش آوردن که من نمیتونم بگم😔
میا: اوپا....
تهیونگ: هوم
میا: اوپا بهم بگو اون کیه من میتونم کمکت کنم
تهیونگ.: ( یه نگاهی به جیهوپ و یونگی میندازه ) جیهوپ:😳 یونگی😳🤞
تهیونگ: اون یونا عه
میا: چیییییییی؟ یون....یوناااا😳😳😳
جیهوپ: آروم باش ...آروم باش .... بیا دراز بکش ....عزیزم میدونم برات سخته ولی اون ناتنی هست
میا: چرا....هق...هق....چرا بهم هیچی نگفتن نامجون اوپا چی؟ اون چرا هیچی بهم نگفت
تهیونگ: میا تو در اصل تک دختر هستی اونا ( خانواده کیم) در اصل دختر بیشتر دوست داشتن نامجون رو بخاطر اینکه آدم سخت کوشی بود و میدونستن در آینده یک فرد عالی میشه نگهش داشتن نمیخواسن خانواده کیم سر به نیست شه برای همین از وقتی تو بدنیا اومدی تا الان من حواسم بهت بود اما از دور و نمیزارم اتفاقی برات بیوفته ....نامجون بد دل نگرانته بهش یه زنگ بزن
میا: ....اوپا .....نامجون میدونه که تو هستی؟
تهیونگ: آره
میا: ( دوباره زد زیر گریه) هققققق....اههههه...هققققق
نیهوپ: چیشد؟
میا: همه میدونن جز من
جیهوپ: خوشگلم گریه نکن دیگه ...عروسکم ....؟....یکم آروم شدی به نامجون زنگ بزن خب؟
میا. : باشه
یونگی: من دیگه میرم
میا: یونگی
یونگی: کنار باغ انگی
میا: باهاش بخور نارنگی
یونگی.: اسمش چیه؟
میا: جناب مهندس نارنجی
( وقتی اون قبلن باهم خوب بودن این رو میخوندن)
تهیونگ: چشد؟
جیهوپ:😐
میا:🤣
یونیگ:🤣🤭
میا: ( دوباره بقض کرد)
یونگی: میا؟
میا: بله؟
یونگی: چی می خواستی بگی ؟
میا: بخاطر حرفایی که بهت زدم متاسفم م...من...منظوری نداشتم
یونگی: همه بخاطر حرفایی که بهم زدن متاسفن نمی دونم چرا همش من باید ببخشم ( و بعد سریع میره)
میا: یونگییییی
جیهوپ: ولش کن عزیزم
میا: ( سریع پا میشه و میره در نظر بگیرید میا هنوز شکمش بزرگ نشده )
جیهوپ: الان من شوهرم یا اون
تهیونگ: هیچ کی دوست نداره جیهوپ چرا نمی فهمی
جیهوپ: خفه شو
تهیونگ: هه فکر نمی کنی داری اضافی میشی؟ ( و بعد میره)
جیهوپ: من دارم اضافی مشم؟ من که کاری نکردم 😔
.
.
.
ادامه برای بعد
۱۲.۸k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.