Dark valt/وانشات
Valt: Lost in the Dark
مکان: لونه ی مار
نسبت: دوست دختر
زمان: بعد از مبارزه
سن: فصل پنجم
ا/ت: وا...والت!بلاخره! پ.. پیدات کردم... خواهش میکنم!برگرد...
والت:خفه شو!تو درکم نمیکنی!درک نمیکنی چقدر من شکستم! چقدر تلاش کردم تا به پیروزی برسم...من....من خیلی تلاش کردم! من..
ا/ت: مشکلم همینه! تو. به من نمیگی! خواهش میکنم!مشکلاتتو با من به اشتراک بزار. من کمکت....
والت: چرا زمانی که میتونستی کمک نکردی؟چرا زمانی که نیاز به همدرد داشتم نبودی؟ ها؟ بعد الان میای میگی بیا کمکت کنم؟ متاسفم، ولی دیر اومدی!
ا/ت: م...من متاسفم!من..
والت:هه! ا/ت واسه عذر خواهی دیره!اگر کاریو تو زمان خودش انجام ندی دیگه برگردوندنش خیلی سخته!
ا/ت: ولی...من خواستم کمک کنم! ولی نتونستم! من...
*من چرا کمکش نکردم؟من اونموقع کجا بودم؟*
والت: هه! دیر انجامش دادی، من دیگه به انجمن بر نمیگردم...الان لونه ی مار خونه ی منه!دیر برگشتی عزیزم!
مکان: لونه ی مار
نسبت: دوست دختر
زمان: بعد از مبارزه
سن: فصل پنجم
ا/ت: وا...والت!بلاخره! پ.. پیدات کردم... خواهش میکنم!برگرد...
والت:خفه شو!تو درکم نمیکنی!درک نمیکنی چقدر من شکستم! چقدر تلاش کردم تا به پیروزی برسم...من....من خیلی تلاش کردم! من..
ا/ت: مشکلم همینه! تو. به من نمیگی! خواهش میکنم!مشکلاتتو با من به اشتراک بزار. من کمکت....
والت: چرا زمانی که میتونستی کمک نکردی؟چرا زمانی که نیاز به همدرد داشتم نبودی؟ ها؟ بعد الان میای میگی بیا کمکت کنم؟ متاسفم، ولی دیر اومدی!
ا/ت: م...من متاسفم!من..
والت:هه! ا/ت واسه عذر خواهی دیره!اگر کاریو تو زمان خودش انجام ندی دیگه برگردوندنش خیلی سخته!
ا/ت: ولی...من خواستم کمک کنم! ولی نتونستم! من...
*من چرا کمکش نکردم؟من اونموقع کجا بودم؟*
والت: هه! دیر انجامش دادی، من دیگه به انجمن بر نمیگردم...الان لونه ی مار خونه ی منه!دیر برگشتی عزیزم!
۳.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.