تا وقتی

📝

تا وقتی
باری روی شانه هایت سنگینی میکند
هرچقدر هم که زیر ِ این بار
دست و پا بزنی و
له شوی
خیلی درد را نمی فهمی.

همین که بار را برمی دارند
همین که همه جا آرام می شود
تازه می فهمی
چقدر درد کشیده ای؛
زخم های تازه بماند
تازه میفهمی
زخم های کهنه ات هم سر باز کرده اند.
تازه می فهمی
چقدر خسته ای
چقدر خسته ای...
دیدگاه ها (۳۱)

ورسالت من این خواهد بودتادواستکان چای داغ رااز میان دویست جن...

شب در چشمان من استبه سیاهی چشمهایم نگاه کنروز در چشمان من اس...

ساده ڪه باشی........!!!آدمهاخیلی زود دوستت میشوندوتوخیلی دیر...

Tatli:" پروفسور حسابی " زنده بودن حرکتی است افقیاز گهواره ت...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط