پارت 6 مافیای عشق

ویو یونا
توی حیاط بودم ولی ات رو ندیدم
رفتم کلاس که دیدم هیچ کسی نیست
رفتم سقف ببینم اونجا هم نبود
از همه بچه ها پرسیدم گفتم نمیدونیم ندیدمش
زنگ خورد ورزش داشتیم میتونم نرم و رفتم پیش مدیر کیم در زدم و رفتم داخل گفتم
آقای مدیر کیم ات گم شوده 😟
کیم : چییییییییی چطوری گم شوده اون که اصلا مدرسه نمی شناسه(تعجبی)
یونا : آقا حالا چکار کنیم همه مدرسه گشتم نبود میتونی از دوربین ها شک کنید
کیم : یونا منو ببخشید ولی دوربین ها خرابن و نمیتونیم ببینیم 😣

یونا : وااااای حالا چه کار کنیم آقای کیم

کیم : نمی تونیم کاری کنیم باید تا زنگ آخر بمونیم و ببینیم چی میشه کرد

یونا : اخ نمیشه شاید اتفاقا براش بیفته

کیم : نترس ات دانش آموز قوی من مطمئنم

یونا: باشه چه کار میشه کرد
از دفتر مدیر رفت و رفت کلاسش

جیمین و شوگا و جونگکوک
آمدن با خند و صحبت میکردن

که یونا بهشون شک کرد و رفت یگه جیمین گرفت

یونا : ای عوضی با ات چه کار کردی ( با گریه و داد)

جیمین : ات کی این کدوم هرزی من با اون چه کار دارم (سرد)

یونا : نگو که ات نمیدونی کی همونی که سر جای آقا جیمین نشست (با خنده و غم )

جیمین : هاها اخ میدونی چی من اصلا حیون ها رو نمی شناسم و دست از من ور دار که تو میدونی باهات چه کار کنم

یونا دستشو ول کرد

جیمین از مو هاشو گرفت و گفت: بار آخرت باشه سر من داد میزنه و یگه منو میگیری شانس اوردی که چند سال هم کلاسیم وگرنه میدونستم باهات چه کار کنم

دستشو از مو هاش ور داشت و بلند شود رفت

شوگا و جونگکوک از خند مردن 🤣🤣

(زنگ آخر که معلم نداشتن شود)

ویو ات

از سرد و ترس مردم و جونی برام نمونده
نفسم بالا نمیاد تنگه نفسم دارم
و نفسم بالا نمیاد جونم بالا نمیاد و چند ساعتی میشه که من اینجا موندم
چشمام بستم


ویو جیمین

اخخخخخییش زنگ آخر و به شوگا گفتم که زنگ خونه ات رو از بیرون انبار که من بهش دادم که تنبیهی بهش بدام درش بیاریم وقتی
زنگ خونه خورد .

وقتی دیدیم که همه توی مدرسه نبودن و کتاب خانه هم نبودن و یونا هم نبود وقت من و شوگا و جونگکوک که آخر سر گفتیم آمدیم

در انباری رو باز کردیم که دیدیم ات خوابیده

جیمین از پاهاش استفاده کرد کمی هول داد که بیدار شه وقتی دیدم که بیدار نمیشه نگران شودم و یک پا نشستم
گفتم ات بیدار شو ات با تو هستم نگاهی به شوگا و جونگکوک کردم
انگشتم زیر بینی که ببینم نفس می کشه یا نه دیدم که نفس کمی داره

و بلندش ‌کردم که ببریم بیمارستان
جیمین
شوگا ماشینت بده من تو با موتور بیا

شوگا باشه 😊

جیمین که ات رو بلند کرد یک دستش زیر پا و یکی دیگه زیر کمر ات
و سوار ماشین شود

جیمین وقتی به بیمارستان رسیدیم ات رو دوباره بلند کردم و بردم دکتر
دیدگاه ها (۰)

پارت ۷مافیای عشق

پارت ۸ مافیای عشق

بی تی اس

پارت پنچ

پارت 2. خیانت

بهترین رقیب منپارت۱ویو اتبا صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط