پارت 2 فصل 2 منه گناهکار
پارت 2 فصل 2 منه گناهکار
یعنی چی این چی داره میگه بهش خیره شدم یه صندلی برداشت و اومد روبروم نشست
شوگا : من ادمی نیستم که دنبالشی
ا/ت : چی
شوگا : من اون آدما رو نکشتم
ا/ت : انقدر دروغ نگو بلاخره که دستگیرت میکنم
شوگا : میگم من نکشتمشون
ا/ت: پس کار کیه ها
شوگا : کار جینوعه میفهمی
ا/ت : چی جینو کیه
شوگا : یه مافیای کار درست هنوز منم نتونستم پیداش کنم به کمکت نیاز دارم تا بتونیم پیداش کنیم
ا/ت : به یه قاتل کمک نمیکنم
شوگا : میگم من قاتل نیستم
ا/ت : پس چرا فراری هستی
شوگا : من وقتی بچه بودم ....
غمو از چشماش خوندم سرشو انداخت پایین بهش خیره شدم
ا/ت : وقتی بچه بودی چی؟
سرشو بالا گرفت و بهم نگاه کرد
شوگا : جینو پدر و مادرمو کشت به خودم قول دادم که وقتی بزرگ شدم پیداش کنم و ازش انتقام بگیرم توی این راه مجبور شدم آدم بکشم تا بتونم به هدفم برسم برای همین فراریم فهمیدی
حتما خیلی براش سخت بوده
ا/ت : متاسفم اما بازم من بهت کمک نمیکنم
دستشو کرد توی موهاش و یه نفس عمیق کشید
شوگا : چرا انقدر لجبازی؟
ا/ت : من لجباز نیستم
شوگا : هستی
ا/ت : اصلا فکر کنیم که هستم آدم کُش که نیستم
انگار قاطی کرد اومد و با دوتا دستاش دو طرف صندلی رو گرفت
شوگا : من اگه مجبور نبودم نمیکشتم
ا/ت : به هر حال که کشتی
شوگا : اوفففف انگار زبون آدمیزاد حالیت نمیشه
رفت عقب وایساد
شوگا: یا بهم کمک میکنی یا اینکه
ا/ت : یا اینکه؟
شوگا : تا آخرش همینجا میمونی
ا/ت : فکرشم نکن
شوگا : حالا میبینیم
..............
2 روزه رفته و نیومده غذا گزاشته اونجا ولی من که دستام بستس با چه فکری غذا گزاشته جلوی در بعد دستامم باز نکرده اوفففف
ا/ت : هی کسی نیست؟( با داد )
صدام گرفته از بس گلوم خشک شده
ا/ت : گفتم کسی نیستتت
در باز شد خودش بود
شوگا : چیه
ا/ت : میشه دستامو باز کنی
شوگا : نه نمیشه
ا/ت : لطفا
شوگا : تا قبول نکنی نمیشه
ا/ت : خدایا
شوگا : خب
ا/ت : باشه باشه قبوله
شوگا : قول؟
ا/ت : قول میدم حالا این دستای منو باز کن
شوگا ویو
بهش پوزخند زدم و رفتم دستاشو باز کردم بعد از اینکه دستاشو باز کردم خودش پاهاشو باز کرد نمیتونست وایسه پاهاش سِر بود خب معلومه دوروز که با طناب محکم به صندلی بسته باشه همین میشه خواست پاشه که افتاد
شوگا : وقتی خوب شدی بیا اتاق ته راهرو
گزاشتم و رفتم صداش اومد
ا/ت : لعنتی
شوگا : شنیدم
رفتم سمت اتاقم و نشستم پشت میز و به کارام رسیدگی کردم
یه ربعی هست که همونجا مونده یهو درو باز کرد و اومد داخل پاشو با دست نگه داشته بود اومد روی صندلی نشست
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
یعنی چی این چی داره میگه بهش خیره شدم یه صندلی برداشت و اومد روبروم نشست
شوگا : من ادمی نیستم که دنبالشی
ا/ت : چی
شوگا : من اون آدما رو نکشتم
ا/ت : انقدر دروغ نگو بلاخره که دستگیرت میکنم
شوگا : میگم من نکشتمشون
ا/ت: پس کار کیه ها
شوگا : کار جینوعه میفهمی
ا/ت : چی جینو کیه
شوگا : یه مافیای کار درست هنوز منم نتونستم پیداش کنم به کمکت نیاز دارم تا بتونیم پیداش کنیم
ا/ت : به یه قاتل کمک نمیکنم
شوگا : میگم من قاتل نیستم
ا/ت : پس چرا فراری هستی
شوگا : من وقتی بچه بودم ....
غمو از چشماش خوندم سرشو انداخت پایین بهش خیره شدم
ا/ت : وقتی بچه بودی چی؟
سرشو بالا گرفت و بهم نگاه کرد
شوگا : جینو پدر و مادرمو کشت به خودم قول دادم که وقتی بزرگ شدم پیداش کنم و ازش انتقام بگیرم توی این راه مجبور شدم آدم بکشم تا بتونم به هدفم برسم برای همین فراریم فهمیدی
حتما خیلی براش سخت بوده
ا/ت : متاسفم اما بازم من بهت کمک نمیکنم
دستشو کرد توی موهاش و یه نفس عمیق کشید
شوگا : چرا انقدر لجبازی؟
ا/ت : من لجباز نیستم
شوگا : هستی
ا/ت : اصلا فکر کنیم که هستم آدم کُش که نیستم
انگار قاطی کرد اومد و با دوتا دستاش دو طرف صندلی رو گرفت
شوگا : من اگه مجبور نبودم نمیکشتم
ا/ت : به هر حال که کشتی
شوگا : اوفففف انگار زبون آدمیزاد حالیت نمیشه
رفت عقب وایساد
شوگا: یا بهم کمک میکنی یا اینکه
ا/ت : یا اینکه؟
شوگا : تا آخرش همینجا میمونی
ا/ت : فکرشم نکن
شوگا : حالا میبینیم
..............
2 روزه رفته و نیومده غذا گزاشته اونجا ولی من که دستام بستس با چه فکری غذا گزاشته جلوی در بعد دستامم باز نکرده اوفففف
ا/ت : هی کسی نیست؟( با داد )
صدام گرفته از بس گلوم خشک شده
ا/ت : گفتم کسی نیستتت
در باز شد خودش بود
شوگا : چیه
ا/ت : میشه دستامو باز کنی
شوگا : نه نمیشه
ا/ت : لطفا
شوگا : تا قبول نکنی نمیشه
ا/ت : خدایا
شوگا : خب
ا/ت : باشه باشه قبوله
شوگا : قول؟
ا/ت : قول میدم حالا این دستای منو باز کن
شوگا ویو
بهش پوزخند زدم و رفتم دستاشو باز کردم بعد از اینکه دستاشو باز کردم خودش پاهاشو باز کرد نمیتونست وایسه پاهاش سِر بود خب معلومه دوروز که با طناب محکم به صندلی بسته باشه همین میشه خواست پاشه که افتاد
شوگا : وقتی خوب شدی بیا اتاق ته راهرو
گزاشتم و رفتم صداش اومد
ا/ت : لعنتی
شوگا : شنیدم
رفتم سمت اتاقم و نشستم پشت میز و به کارام رسیدگی کردم
یه ربعی هست که همونجا مونده یهو درو باز کرد و اومد داخل پاشو با دست نگه داشته بود اومد روی صندلی نشست
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
۹۷.۲k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۹۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.