پارت 3 فصل 2 منه گناهکار
پارت 3 فصل 2 منه گناهکار
شوگا ویو
یه ربعی هست که همونجا مونده یهو درو باز کرد و اومد داخل پاشو با دست نگه داشته بود اومد روی صندلی نشست
ا/ت : ازم چی میخوای
شوگا : حتما باید این کارو میکردم تا مثل آدم بیای ؟
ا/ت : کارتو میگی یا نه
پاشدم رفتم صندلیه روبروش نشستم
شوگا : گفتم که من اون آدما رو نکشتم
بهم خیره شده بود
شوگا : جینو....یکی از بزرگترین خلافکارای فرانسس و باید کمکم کنی پیداش کنم
ا/ت : خب وقتی تو پیداش نکردی من چجوری پیداش کنم معلوم هست چی میگی؟
شوگا : از اونجایی که منو پیدا کردی اونو هم پیدا میکنی اونم بهم سر نخ میده ولی مال اون خیلی سخت تره چون خودش این سر نخارو نمیده....خبرو روزنامه و اینترنت میده باید پیداش کنیم بهم کمک کن تا آزادت کنم
ا/ت : کمکت میکنم ولی اگه آزاد نکنی چی
شوگا : من نمیتونم همه جا زندانیت کنم تو پلیسی وظیفت اینه که گناهکارو دستگیر کنی و
نزاشت حرفم تموم بشه
ا/ت : آره من دستگیرش میکنم اما نه با یکی مثل تو خودم حلش میکنم
شوگا : گفتم باید به من کمک کنی من میخوام انتقام بگیرم
ا/ت: نمیخوام مگه زوره
شوگا : دلت میخواد بازم ببندمت به صندلی
پاشد و رفت سمت در
ا/ت : عمرا نمیتونی
پاشدم رفتم سمتش
شوگا : میتونم میخوای امتحان کنیم؟
ا/ت : اگه تونستی
اومدم بگیرمش که یه مشت زد تو بازوم خیلی درد گرفت لعنتی دست نیست که سنگه
شوگا : آیییی معلوم هست چیکار میکنی
ا/ت : انگار یادت رفته که من یه پلیسم
شوگا : یادم نرفته
ا/ت : خوبه
درو باز کرد دستشو گرفتم
شوگا : هی هی کجا
ا/ت : اون دستتو بکش
شوگا : هی نکشم چی؟
ا/ت : این
یه زیر پایی انداخت افتادم لعنتی این دومین باره
ا/ت : دیگه حتی فکرشم نکن که بخوای این کارو بکنی
شوگا : اگه بکنم؟
ا/ت : ببین
ا/ت ویو
خیلی لجبازه هر کاری میگم کار خودشو میگیره تا گفتم ببین یه صدای شلیک اومد این چه نوعشه یعنی حمله کردن خودشم تعجب کرد پاشد و رفت پایین دنبالش رفتم یکی از نگهبانا وایساده بود داشت ناخوناشو میخورد رفت سمتش
شوگا : کی بود چیشده
نگهبان : آقا اسلحه دستم بود دستم خورد ماشه کشیده شد و تیر
نزاشت حرفش تموم بشه و یه سیلی زد بهش
نگهبان : معذرت میخوام قربان
شوگا : کارتو کردی حالا معذرت میخوای ؟
نگهبان : دیگه تکرار نمیشه بخدا دیگه تکرار نمیشه
شوگا : خفه شو این ماه حقوق نمیگیری اضافه کاری هم وایمیستی
یعنی چی
نگهبان : چشم آقا چشم
برگشت سمت من
بدون توجه بهم رفت بالا که صداش اومد
شوگا : دنبالم بیا
دیگه داره اعصابمو خط خطی میکنه سریع رفتم وقتی از پله ها رفتم بالا دیدم رفت توی یکی از اتاقا سریع رفتم سمت اتاق و درو با شتاب باز کردم که یه چیزی پرت شد رو صورتم صداش اومد :
شوگا : لباساتو عوض کن پوسیدی توی این لباس
ا/ت : لطفا کردی
ادامو در اورد
شوگا : میدونم حالا هم برو
ا/ت : خب کجا برم ؟
شوگا : اتاق طبقه پایین درش مشکیه
ا/ت : باشه
درو بستم و رفتم سمت اتاق وقتی پیداش کردم رفتم داخل اتاق خیلی بزرگی بود لباسارو گزاشتم رو تخت و به همجا نگاه کردم دوربین نباشه وقتی مطمعن شدم لباسامو عوض کردم یه تیشرت گشاد مشکی با یه شلوار گرم کن مشکی گشاد بود
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
شوگا ویو
یه ربعی هست که همونجا مونده یهو درو باز کرد و اومد داخل پاشو با دست نگه داشته بود اومد روی صندلی نشست
ا/ت : ازم چی میخوای
شوگا : حتما باید این کارو میکردم تا مثل آدم بیای ؟
ا/ت : کارتو میگی یا نه
پاشدم رفتم صندلیه روبروش نشستم
شوگا : گفتم که من اون آدما رو نکشتم
بهم خیره شده بود
شوگا : جینو....یکی از بزرگترین خلافکارای فرانسس و باید کمکم کنی پیداش کنم
ا/ت : خب وقتی تو پیداش نکردی من چجوری پیداش کنم معلوم هست چی میگی؟
شوگا : از اونجایی که منو پیدا کردی اونو هم پیدا میکنی اونم بهم سر نخ میده ولی مال اون خیلی سخت تره چون خودش این سر نخارو نمیده....خبرو روزنامه و اینترنت میده باید پیداش کنیم بهم کمک کن تا آزادت کنم
ا/ت : کمکت میکنم ولی اگه آزاد نکنی چی
شوگا : من نمیتونم همه جا زندانیت کنم تو پلیسی وظیفت اینه که گناهکارو دستگیر کنی و
نزاشت حرفم تموم بشه
ا/ت : آره من دستگیرش میکنم اما نه با یکی مثل تو خودم حلش میکنم
شوگا : گفتم باید به من کمک کنی من میخوام انتقام بگیرم
ا/ت: نمیخوام مگه زوره
شوگا : دلت میخواد بازم ببندمت به صندلی
پاشد و رفت سمت در
ا/ت : عمرا نمیتونی
پاشدم رفتم سمتش
شوگا : میتونم میخوای امتحان کنیم؟
ا/ت : اگه تونستی
اومدم بگیرمش که یه مشت زد تو بازوم خیلی درد گرفت لعنتی دست نیست که سنگه
شوگا : آیییی معلوم هست چیکار میکنی
ا/ت : انگار یادت رفته که من یه پلیسم
شوگا : یادم نرفته
ا/ت : خوبه
درو باز کرد دستشو گرفتم
شوگا : هی هی کجا
ا/ت : اون دستتو بکش
شوگا : هی نکشم چی؟
ا/ت : این
یه زیر پایی انداخت افتادم لعنتی این دومین باره
ا/ت : دیگه حتی فکرشم نکن که بخوای این کارو بکنی
شوگا : اگه بکنم؟
ا/ت : ببین
ا/ت ویو
خیلی لجبازه هر کاری میگم کار خودشو میگیره تا گفتم ببین یه صدای شلیک اومد این چه نوعشه یعنی حمله کردن خودشم تعجب کرد پاشد و رفت پایین دنبالش رفتم یکی از نگهبانا وایساده بود داشت ناخوناشو میخورد رفت سمتش
شوگا : کی بود چیشده
نگهبان : آقا اسلحه دستم بود دستم خورد ماشه کشیده شد و تیر
نزاشت حرفش تموم بشه و یه سیلی زد بهش
نگهبان : معذرت میخوام قربان
شوگا : کارتو کردی حالا معذرت میخوای ؟
نگهبان : دیگه تکرار نمیشه بخدا دیگه تکرار نمیشه
شوگا : خفه شو این ماه حقوق نمیگیری اضافه کاری هم وایمیستی
یعنی چی
نگهبان : چشم آقا چشم
برگشت سمت من
بدون توجه بهم رفت بالا که صداش اومد
شوگا : دنبالم بیا
دیگه داره اعصابمو خط خطی میکنه سریع رفتم وقتی از پله ها رفتم بالا دیدم رفت توی یکی از اتاقا سریع رفتم سمت اتاق و درو با شتاب باز کردم که یه چیزی پرت شد رو صورتم صداش اومد :
شوگا : لباساتو عوض کن پوسیدی توی این لباس
ا/ت : لطفا کردی
ادامو در اورد
شوگا : میدونم حالا هم برو
ا/ت : خب کجا برم ؟
شوگا : اتاق طبقه پایین درش مشکیه
ا/ت : باشه
درو بستم و رفتم سمت اتاق وقتی پیداش کردم رفتم داخل اتاق خیلی بزرگی بود لباسارو گزاشتم رو تخت و به همجا نگاه کردم دوربین نباشه وقتی مطمعن شدم لباسامو عوض کردم یه تیشرت گشاد مشکی با یه شلوار گرم کن مشکی گشاد بود
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
۱۰۳.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.