آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم
آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم..
آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم..
به همین کوچه واین خانه ودیوار اتاق..
وبه آیینه سلامی برسانم بروم..
آخرین بار به لبهات کمی زل بزنم..
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم..
یک کمی خاطره جا مانده که بردارم بعد
تن رنجور خودم را بکشانم بروم..
بغض هم واسته شد خواست دلت را ببرد..تو خریدار نشو زود برانم بروم..
باز باران زده در گوشه چشمم باید..
اشک در دفتر شعرم بچکانم بروم...
آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم..
به همین کوچه واین خانه ودیوار اتاق..
وبه آیینه سلامی برسانم بروم..
آخرین بار به لبهات کمی زل بزنم..
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم..
یک کمی خاطره جا مانده که بردارم بعد
تن رنجور خودم را بکشانم بروم..
بغض هم واسته شد خواست دلت را ببرد..تو خریدار نشو زود برانم بروم..
باز باران زده در گوشه چشمم باید..
اشک در دفتر شعرم بچکانم بروم...
- ۳۷۶
- ۲۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط