لبخند تو عشق است ولی با همگان نه

لبخند تو عشق است ولی با همگان نه ...
با ما به از این باش ؛ ولی با دگران نه ...!

رسوایی راز دلت از چشم تو پیداست ...
خواندم ز دلت آری و گفتی به زبان نه ...

زیبایی هر عشق ؛ به بی نام و نشانیست
ما طالب عشقیم ؛ ولی نام و نشان نه ...

میخواستم آتش بزنم شهر غزل را ...
وقتی سخن عشق تو آمد به میان نه ...

حالا که قرار است به دست تو بمیرم ...
خنجر بزن ای دوست ؛ ولی زخم زبان نه
دیدگاه ها (۵)

شعر می گویم ولی معشوقه ای در کار نیستآه،من دیوانه ام ،دیوانه...

زود میلرزد دلم! اینقدر طنازی نکن  !اینچنین با چشم معصومت هوس...

به ” تــــــو ” کـــــه میرســـــم مکـــث میکنـــــمانگــار ...

تمــــــــــام روز میخندم ...تمــــــــــام شب یکے دیگــــــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط