من و تو به تاریخ میمانیم

من و تو به تاریخ می‌مانیم!
به دیوارهای کاهگِلی...
به صدای پسرکی روزنامه فروش
که هر روز خدا
خبرهای تازه دارد...!
من و تو می‌توانیم نسخه‌ای خطی
از یک کتاب قدیمی باشیم
که از سال‌ها قبل،
گُلی خشک شده
میان برگه‌هایش دارد.
و شاید قبل‌تر از تمام این‌ها،
آن روزی باشد که نمی‌دانستم
"دوستت دارم" را چگونه می‌نویسند...
و نقش چشمانت را بر دیواری غاری کشیدم
که بعدها کسانی
معنی‌اش کردند،
دوستت دارم...!
دیدگاه ها (۱)

پاییز در راه است،دلتنگی‌ام را گوشه ی کدام خیابان پنهان کنم ک...

خسته امخیلی خستهبه من جایی بدهیدیک تخت خالییک دنیای خالییک ق...

بگذار به تمام زبان‌هایی که می‌دانیو نمی‌دانی بگویم «تو را دو...

به حدِّ مرگ #میپرسمتولی برای عشقِ تو کمه... #خودش_میدونه_با...

رمـان: زخٰم عشق تـوپارت دوم🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط