پروانه سوخت یک شب و آسود جان او

#پروانه سوخت یک شب و آسود جان او
ما عمرها ز داغ جفای تو سوختیــــــم ...

👤 رهی معیری
دیدگاه ها (۱)

#غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویمتو به صورتم نگه کن که سرا...

#گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به روشرح دهم غم تو را نک...

#نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی....مفروش لذتش را به حیات ج...

#بیم است که سودایت دیوانه کند ما رادر شهر به بدنامی افسانه ک...

تو شاه یکّه سواران دشت توحیدیاگر پیاده روان در رکاب الحادیز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط