عشق پنهان
عشق پنهان
p18
یکسال بعد
ویو ا/ت
عرر خیلی ذوق دارم بالاخره اعضا سربازیشون تمام شد عرر وایی امروز تمام شدن واییی خیلی ذوق دارم البته دفه آخر که ذوق کردم خورد تو ذوقم ولش عررر امروز میریم دنبالشون یه تیپ ساده زدم و رفتم سوار ماشین شدم(اسلاید بعد)
ا/ت:حرکت کن
(اسمشو نمیدونم ولی رفتن همون جایی که از سربازی تمام میشن ولش یه جایی شبیه همون جایی که رفتن دنبال جین تصور کنین خلاصه رسیدن)
ا/ت:وویی امدن
جین:به به ورد واید هند سام وارد میشود
جی هوپ: آزادی
شوگا:دلم براتون تنگ نمیشه خوشحالم تمام شدم برین گمشین منو صب زود بلند میکردن اَههه
کوک:احساس میکنم از زندان آزاد شدن
ته ته: همچنین
نامی:عااااااااااااا(این برمیگرده به اونجایی که آرمی از نامجون پرسید اولین کاری که میکنی بعد سربازی چیه گف داد میزنم عاا😂)
جیمین:ا/تت(پرید بغلش😭)
ا/ت:جیمینن،آروم دارم خفه میشم
جیمین: باشه باشه
ا/ت:نچ نچ خجالت بکشین فقد جیمین اومد بغلم کرد
بقیه:بغلل(و بعد دوسال شاهد بغل هشت نفرهی اعضا هستیم)
ا/ت:باشه باشه غلط خوردم دارم له میشممم
ویو توی ون (دوزتان چون هشت نفرن توی ون هستن)
جی هوپ:راستی ا/ت
ا/ت: جان
جی هوپ:گریه که نکردی
تهکوکمین:ببنددد(آروم)
ا/ت:براچی
جی هوپ:چون بالا نیاری دیگه
ا/ت:چییییییی مگه بچه ها بهتون گفتننننن پسرااااااا
تهکوکمین:غلط خوردیممممم
ا/ت:نخود تو دهنتون خیس نمیخورههه نههه
کوک:نه
ا/ت:میام میزنمتااااا
ته ته:نهه بچمو
ا/ت:تو ببند مگه نگفتم نگین خودتون کم زجر میکشیدین اونجااا
جیمین:بسه دیگه ببخشید حواسم پرت میشه هاا
ا/ت:هعی زندگی چیکار کنم از دست شمااهاا
(خب یه توضیحی بدم جین و نامی و شوگا عقب خوابن ا/ت و تهکوک هم وسط جیمین راننده جی هوپ کنارش)(رسیدن)
ا/ت:خب الان شبه شماهام خستهیین منم میرم خونه
جیمین:انقد خستن که خدافظی نکردن باشه ماشین داری بری
ا/ت:نه پیاده میرم
جیمین:باشه حتما این وقت شب بزارم تنها بری اینم پیاده سوار شو خودم میرسونمت
ا/ت:باشه حتما خودتم خسته
جیمین:با من کلکل نکن سوارشو(سوار ماشین شد)
ا/ت:باوشه
توی ماشین
جیمین:میگم من میخوام فردا برم پیش فلیکس
ا/ت:وااا چرااا میخوای دعوا کنی
جیمین:نه میخوام برم باش حرف بزنم
ا/ت:درباره چی
جیمین:خب رسیدیم خدافظ
ا/ت:بااااااشهه خدافظ
جیمین:شبت بخیر
ا/ت:شب توعم بخیر
ویو ا/ت
میدونستم نمیخواد بگه منم زیاد اصرار نکردم فردا از فلیکس میپرسم
فردا
ویو جیمین
با آلارم گوشیم پا بیدار شدم ساعتای هشت بود دیشب به فلیکس زنگ زدم گفتم ساعتای نه میام بلند شدم رفتم دستشویی کارای مربوطه رو کردم یه چیزی خوردم آماده شدم و رفتم خونهی فلیکس
فلیکس:.....
................................................
اینم بعدی
حمایت:انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
p18
یکسال بعد
ویو ا/ت
عرر خیلی ذوق دارم بالاخره اعضا سربازیشون تمام شد عرر وایی امروز تمام شدن واییی خیلی ذوق دارم البته دفه آخر که ذوق کردم خورد تو ذوقم ولش عررر امروز میریم دنبالشون یه تیپ ساده زدم و رفتم سوار ماشین شدم(اسلاید بعد)
ا/ت:حرکت کن
(اسمشو نمیدونم ولی رفتن همون جایی که از سربازی تمام میشن ولش یه جایی شبیه همون جایی که رفتن دنبال جین تصور کنین خلاصه رسیدن)
ا/ت:وویی امدن
جین:به به ورد واید هند سام وارد میشود
جی هوپ: آزادی
شوگا:دلم براتون تنگ نمیشه خوشحالم تمام شدم برین گمشین منو صب زود بلند میکردن اَههه
کوک:احساس میکنم از زندان آزاد شدن
ته ته: همچنین
نامی:عااااااااااااا(این برمیگرده به اونجایی که آرمی از نامجون پرسید اولین کاری که میکنی بعد سربازی چیه گف داد میزنم عاا😂)
جیمین:ا/تت(پرید بغلش😭)
ا/ت:جیمینن،آروم دارم خفه میشم
جیمین: باشه باشه
ا/ت:نچ نچ خجالت بکشین فقد جیمین اومد بغلم کرد
بقیه:بغلل(و بعد دوسال شاهد بغل هشت نفرهی اعضا هستیم)
ا/ت:باشه باشه غلط خوردم دارم له میشممم
ویو توی ون (دوزتان چون هشت نفرن توی ون هستن)
جی هوپ:راستی ا/ت
ا/ت: جان
جی هوپ:گریه که نکردی
تهکوکمین:ببنددد(آروم)
ا/ت:براچی
جی هوپ:چون بالا نیاری دیگه
ا/ت:چییییییی مگه بچه ها بهتون گفتننننن پسرااااااا
تهکوکمین:غلط خوردیممممم
ا/ت:نخود تو دهنتون خیس نمیخورههه نههه
کوک:نه
ا/ت:میام میزنمتااااا
ته ته:نهه بچمو
ا/ت:تو ببند مگه نگفتم نگین خودتون کم زجر میکشیدین اونجااا
جیمین:بسه دیگه ببخشید حواسم پرت میشه هاا
ا/ت:هعی زندگی چیکار کنم از دست شمااهاا
(خب یه توضیحی بدم جین و نامی و شوگا عقب خوابن ا/ت و تهکوک هم وسط جیمین راننده جی هوپ کنارش)(رسیدن)
ا/ت:خب الان شبه شماهام خستهیین منم میرم خونه
جیمین:انقد خستن که خدافظی نکردن باشه ماشین داری بری
ا/ت:نه پیاده میرم
جیمین:باشه حتما این وقت شب بزارم تنها بری اینم پیاده سوار شو خودم میرسونمت
ا/ت:باشه حتما خودتم خسته
جیمین:با من کلکل نکن سوارشو(سوار ماشین شد)
ا/ت:باوشه
توی ماشین
جیمین:میگم من میخوام فردا برم پیش فلیکس
ا/ت:وااا چرااا میخوای دعوا کنی
جیمین:نه میخوام برم باش حرف بزنم
ا/ت:درباره چی
جیمین:خب رسیدیم خدافظ
ا/ت:بااااااشهه خدافظ
جیمین:شبت بخیر
ا/ت:شب توعم بخیر
ویو ا/ت
میدونستم نمیخواد بگه منم زیاد اصرار نکردم فردا از فلیکس میپرسم
فردا
ویو جیمین
با آلارم گوشیم پا بیدار شدم ساعتای هشت بود دیشب به فلیکس زنگ زدم گفتم ساعتای نه میام بلند شدم رفتم دستشویی کارای مربوطه رو کردم یه چیزی خوردم آماده شدم و رفتم خونهی فلیکس
فلیکس:.....
................................................
اینم بعدی
حمایت:انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
۴.۷k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.