حق با هگل بود که فرایند بازشناسیْ کسانی را که بازشناخته م
حق با #هگل بود که فرایند بازشناسیْ کسانی را که بازشناخته میشوند متحول میسازد. ما برای آن چیزی که هستیم و برای زبانی که با آن سخن میگوییم بازشناخته میشویم، اما در جریان بازشناختهشدن بهواسطۀ همین فرایند نیز متحول میشویم: ما متفاوت میشویم و از راه ترجمهای درونی رفته رفته به اجتماعی گستردهتر تعلق مییابیم، اجتماعی که نه با مرز ملیاش و نه بهواقع با زبان ملیاش تعریف میشود. بیتردید هگل در اینجا با من مخالف است. اما بساکه با خواندن هگل اکنون بتوان دربارۀ کردوکار ترجمه در چارچوب کلامی چندزبانه بهمنزلۀ کردوکار معاصرِ بازشناسی اندیشید. من از هگل درمیگذرم، اما این بدان معناست که او نقطۀ عزیمتی است برای آن چیزی که بدان میاندیشم، اما همچنین او اندیشمندی است که ناگزیرم ترکش کنم تا به اندیشیدن دربارۀ شرایط خودم ادامه دهم. آنچه من از هگل هنوز میگیرم بینش او دربارۀ رویارویی با تفاوت، ستیزهجویی بالقوه، ممنوعیت خشونت، وضعیت و کمال مطلوبِ وابستگی متقابل و چالشِ اندیشیدن فراتر از دولت-ملت و مرزهای بستۀ آن است...
۵۸۲
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.