Black swan 🌚 P1
با صدای خدمتکار از خواب بیدار شدم.
&: خانم جوان ... لطفا بیدار شید
یونا : ااه ولم کن میخوام بخوابم
&: ولی مادرتون گفتن که بیدارتون کنم.
یونا : هووف باشه
رفتم صورتمو شستم و موهامو شونه کردم، یه لباس سفید حریر کردم تنم و رفتم پایین.
#: صبح بخیر خانم جوان
یونا : ممنون مادرم کجاست؟
#: تو سالن غذا خوری منتظر شما هستن
رفتم سمت سالن و روی صندلی نشستم
یونا : سلام
٪: سلام دختر قشنگم
یکم کیک برداشتم و برای خودم قهوه ریختم.
٪: صبحانت که تموم شد برو و برای امشب اماده شو
یونا : مگه امشب چه خبر؟
٪: مثل همیشه مهمونی داریم
یونا : من چند بار باید بگم که از این مهمونی ها خوشم نمیاد (با صدای یکم بلند)
٪: صداتو بیار پایین یه دختر اشراف زاده هیچ وقت صداشو بلند نمیکنه، بعدشم دست تو نیست مجبوری .
با عصبانیت بلند شدم ک صندلی رفت عقب، دوییدم سمت اتاقمو در و بستم، خودمو رو تخت پرت کردم، سرمو تو بالشت کردم و گریه میکردم.
از همشون متنفر بودم، از این مهمونی ها حالم بهم میخورد، از اینکه به کاری مجبور بشم متنفرم.
که در اتاقم زده شد...
لایک : 35 🌚
کامنت: 15 🌚
#taehyang
#bts
#وانشات
#بی_تی_اس
#وانشات_بی_تی_اس
&: خانم جوان ... لطفا بیدار شید
یونا : ااه ولم کن میخوام بخوابم
&: ولی مادرتون گفتن که بیدارتون کنم.
یونا : هووف باشه
رفتم صورتمو شستم و موهامو شونه کردم، یه لباس سفید حریر کردم تنم و رفتم پایین.
#: صبح بخیر خانم جوان
یونا : ممنون مادرم کجاست؟
#: تو سالن غذا خوری منتظر شما هستن
رفتم سمت سالن و روی صندلی نشستم
یونا : سلام
٪: سلام دختر قشنگم
یکم کیک برداشتم و برای خودم قهوه ریختم.
٪: صبحانت که تموم شد برو و برای امشب اماده شو
یونا : مگه امشب چه خبر؟
٪: مثل همیشه مهمونی داریم
یونا : من چند بار باید بگم که از این مهمونی ها خوشم نمیاد (با صدای یکم بلند)
٪: صداتو بیار پایین یه دختر اشراف زاده هیچ وقت صداشو بلند نمیکنه، بعدشم دست تو نیست مجبوری .
با عصبانیت بلند شدم ک صندلی رفت عقب، دوییدم سمت اتاقمو در و بستم، خودمو رو تخت پرت کردم، سرمو تو بالشت کردم و گریه میکردم.
از همشون متنفر بودم، از این مهمونی ها حالم بهم میخورد، از اینکه به کاری مجبور بشم متنفرم.
که در اتاقم زده شد...
لایک : 35 🌚
کامنت: 15 🌚
#taehyang
#bts
#وانشات
#بی_تی_اس
#وانشات_بی_تی_اس
۱۵.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.