از اولین روز پاییز مینویسم

از اولین روزِ پاییز ۱۴۰۱ مینویسم !
در اوجِ ناامیدیِ روحم ، هنوز به آینده امید دارم !
من منتظرِ پاییز بودم !
اما سردیِ خبر های گَس و تلخ تمامِ شهر را پر کرده است !
من منتظرِ پاییز مانده‌ام !
اما زمستان رسیده‌ !
چندین روز است که لبخند‌هایم رنگِ واقعی ندارد !
افکارم پر از هیچ است اما باز فکر میکنم !
درست نمیدانم به چه ؟
اما فکر میکنم !
من منتظر میمانم !
به امیدِ بهاری دوباره ، محکوم به امیدواری میمانم !

👤رومینا معین‌زاده

پ.ن : دلم میخواست پاییز امسال جور دیگه‌ای رقم بخوره ،
ولی حیف و صد حیف ...
فقط خواستم بگم پست گذاشتنام رو پای خوشحالی و بی درد بودنم نذارید ،
فقط حس کردم تو این روزای پرتلاطم شاید بتونم ذره‌ای حس و حال خوب به قلبتون بیارم ،
هرچند که حال دل خودم خیلی بد باشه .
سعی میکنم هر روز براتون پست بذارم ،
عاشق تک تکتونم ، مرسی از کامنتا و دایرکتای محبت آمیز و حمایت‌هاتون ،
به امید روزی که لبخندای واقعی جای لبخندای فیک رو لبامون رو بگیره ...🧡
پاییزتون سرشار از عشق ، شادی ، آرامش ، ثروت و موفقیت ...🍁
دیدگاه ها (۳)

آرزو کن آن اتفاقِ قشنگ رُخ بدهدرویا ببارددختران برقصندقند ...

صبح است و همه باز کنند پنجره‌ها رامردود کنند سردی شب ؛دلهره‌...

آره میگذره اما همون که سعدی میگه :بگذشت و چه گویمکه چه بر من...

با اینکه امسال (اولین سال) قرار نیست مدرسه برم ولی عصر ۳۱ شه...

عشق قشنگمزندگی منتو شدی برام اون کسی که نگاه کردن توی چشاشو...

p15

‌‌کامنت تهیونگ زیر نامه‌ی یه آرمی که سال ۲۰۲۲ پستش کرده بود💌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط