پارت ۵
پارت ۵
ویو (ا.ت)
دیدم جیمین هست خیلی خوش تیپ شده بود وقتی که مو هاشو زده بود بالا
ویو(جیمین)
وقتی که ا.ت درو باز کرد انقدر که خوشگل کیوت بود میخواستم بخورمش بزور جلو خودم گرفتم بهش گفتم بیا بریم همراهم اومد سوار ماشین شدیم تو ماشین فقط سوکت بینمون بود وقتی داشتم رانندگی میکردم هی حواسم به رون های سفیدش پرت میشود دیگه تاقت نداشتم دستمو گذاشتم رو رون هاش که با حالت تعجب نگام کرد
جیمین:چیه مگه جن دست گذاشته
ا.ت:بردار دستتو
جیمین:نمیخوام
ا.ت:گفتم بردار اصلا کی به تو گفت که دست بزاری هااااان
جیمین ماشینو برد به سمت تاریکی
جیمین:خیلی حرف میزنی کوچولو من
ا.ت:چی؟حالت خوبه؟
جیمین: اهههه همیشه منتظر این لحظه میشود
ا.ت:جیمین چی داری میگی کجا داریم میریم مگه قرار نبود بریم فرودگاه جیمین چرا ساکتی بگو دیگه(با حالت ترسیده و گریه)
جیمین:هشششش بیب گریه نکن قرار باهم یه زندگی خوبی داشته باشیم
ویو(ا.ت)
داشتیم میرفتیم که به یه عمارت خیلی خیلی قشنگ رسیدیم.....
ویو (ا.ت)
دیدم جیمین هست خیلی خوش تیپ شده بود وقتی که مو هاشو زده بود بالا
ویو(جیمین)
وقتی که ا.ت درو باز کرد انقدر که خوشگل کیوت بود میخواستم بخورمش بزور جلو خودم گرفتم بهش گفتم بیا بریم همراهم اومد سوار ماشین شدیم تو ماشین فقط سوکت بینمون بود وقتی داشتم رانندگی میکردم هی حواسم به رون های سفیدش پرت میشود دیگه تاقت نداشتم دستمو گذاشتم رو رون هاش که با حالت تعجب نگام کرد
جیمین:چیه مگه جن دست گذاشته
ا.ت:بردار دستتو
جیمین:نمیخوام
ا.ت:گفتم بردار اصلا کی به تو گفت که دست بزاری هااااان
جیمین ماشینو برد به سمت تاریکی
جیمین:خیلی حرف میزنی کوچولو من
ا.ت:چی؟حالت خوبه؟
جیمین: اهههه همیشه منتظر این لحظه میشود
ا.ت:جیمین چی داری میگی کجا داریم میریم مگه قرار نبود بریم فرودگاه جیمین چرا ساکتی بگو دیگه(با حالت ترسیده و گریه)
جیمین:هشششش بیب گریه نکن قرار باهم یه زندگی خوبی داشته باشیم
ویو(ا.ت)
داشتیم میرفتیم که به یه عمارت خیلی خیلی قشنگ رسیدیم.....
۳.۷k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.