درون کلبه ای تنها نشستم رو به مردابی

درون کلبه ای تنها نشستم رو به مردابی
نمیدانم که بیداری و یا اینکه تو در خوابی

مرا پیش خودت بنشان که مردم از فراق تو
خدا را خوش نمی آید مرا این گونه بی تابی

#احمد_نعیمی_اراک
دیدگاه ها (۷)

پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنمکه زبانی چو بیان تو ندارد سخ...

دیگر با صدای بلند نمی خندمبا صدای بلند حرف نمی زنمدیگر گوش ن...

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ...ﻗـﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﺗﻔﺎﻗـﯽ ﺑﯿﻮﻓﺘﺪ !ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻏﻠﺖ...

پدرم دفتر شعری آوردتکیه بر پشتی دادشعر زیبایی خواندو مرا برد...

https://wisgoon.com/mobina72

چرا یکی این سگ هار زنجیر پاره کرده رو پوزه بند بهش نمیزنه وا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط