.
.
.
من یقین دارم #خوشبختی ساده است...
همین که یک روز عصر به یاد عروسیمان کت تک اتو خورده ات را تنت کنم...
روی پنجه پایم بایستم و پیشانی ات راببوسم...
تو هم کودکانه لبخند بزنی،
شال سفیدم را روی موهایم طرح لبنانی ببندی...
دستم را بگیری و ازخانه بیرون برویم...
شانه به شانه...کوچه ها را زیر پایمان فرش کنیم...
حس کنیم قرار است یک بار دیگر عهد ببندیم...که تا ابد برای هم باشیم.
به گل فروشی برویم.
یک شاخه گل رز سرخ بخری و به یاد دسته گل روز جشنمان به دستم بدهی...
به پارک برویم...
کنار حوض بزرگ و فواره زیبایش بایستیم
و به یاد آتلیه عکاسی یک #سلفی دو نفره بگیریم...
درراه برگشت به رستوران برویم و غذای نه چندان گران و ویژه سفارش دهیم...
کنار هم بنشینیم...
حلقه هایمان را دربیاوریم و از یکدیگر درخواست ازدواج کنیم...
بگذار دنیا مارا #دیوانه خطاب کند...
میخواهم دوباره حلقه ات را دستت کنم...
میخواهم دوباره عهد ببندم...
دوباره سرخوشش بخندم...
بگذار آنروز دوباره تکرار شود...
چرا که نه؟!
باید هر چند سال دوباره #ازدواج کنیم...
هربار محکم تر...
نباید زمان همه چیز را عادی کند...
باید همیشه تازه #عروس باشم...
باید تمام روزها تازه داماد خانه و قلبم باشی...
غذا که تمام شد تظاهر کنی به نیاوردن کیف پولت،
تا من مات بمانم و آخرسر شام را مهمانت کنم!
مثل همان قرار اول...که از شدت هیجان حتی مسیر خانه
را چند بار اشتباه رفتی...
بیا باز هم اشتباه کنیم...
بیادوباره گم شویم...
بیا باز...
برای هم...
دوباره #تکرار شویم...
.
من یقین دارم #خوشبختی ساده است...
همین که یک روز عصر به یاد عروسیمان کت تک اتو خورده ات را تنت کنم...
روی پنجه پایم بایستم و پیشانی ات راببوسم...
تو هم کودکانه لبخند بزنی،
شال سفیدم را روی موهایم طرح لبنانی ببندی...
دستم را بگیری و ازخانه بیرون برویم...
شانه به شانه...کوچه ها را زیر پایمان فرش کنیم...
حس کنیم قرار است یک بار دیگر عهد ببندیم...که تا ابد برای هم باشیم.
به گل فروشی برویم.
یک شاخه گل رز سرخ بخری و به یاد دسته گل روز جشنمان به دستم بدهی...
به پارک برویم...
کنار حوض بزرگ و فواره زیبایش بایستیم
و به یاد آتلیه عکاسی یک #سلفی دو نفره بگیریم...
درراه برگشت به رستوران برویم و غذای نه چندان گران و ویژه سفارش دهیم...
کنار هم بنشینیم...
حلقه هایمان را دربیاوریم و از یکدیگر درخواست ازدواج کنیم...
بگذار دنیا مارا #دیوانه خطاب کند...
میخواهم دوباره حلقه ات را دستت کنم...
میخواهم دوباره عهد ببندم...
دوباره سرخوشش بخندم...
بگذار آنروز دوباره تکرار شود...
چرا که نه؟!
باید هر چند سال دوباره #ازدواج کنیم...
هربار محکم تر...
نباید زمان همه چیز را عادی کند...
باید همیشه تازه #عروس باشم...
باید تمام روزها تازه داماد خانه و قلبم باشی...
غذا که تمام شد تظاهر کنی به نیاوردن کیف پولت،
تا من مات بمانم و آخرسر شام را مهمانت کنم!
مثل همان قرار اول...که از شدت هیجان حتی مسیر خانه
را چند بار اشتباه رفتی...
بیا باز هم اشتباه کنیم...
بیادوباره گم شویم...
بیا باز...
برای هم...
دوباره #تکرار شویم...
۶.۸k
۲۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.