عشق بی پایان پارت4
عشق بی پایان پارت4
حالت چطوره
+چرا اینطوری حرف میزنی ازم چی میخوای
+میخوام ک عاشقم بشی
_چیی فازتو نمیدونم
دستامو باز کن باید برم
اومد سمتم و یکی از پاهاشو وسط زانو هام گذاشت و با دستاش گردنمو گرفت
+هیششش جایی نداری بری هانی
+جای تو همینجاس
یه تف انداختم تو صورتش و صورتموبرگردوندم
+اوک حالا یه تنبیه های برات دارم ک قطعا با این جسم کوچولوت نمیتونی در برابرش مقاومت کنی بیب..
_هه من قوی تر از اینم ک میبینی
نگا به جسته کوچولوم ننداز
خیلی برام سخت بود باورم نمیشد ک این همون پسر با شخصیت باشه اصلا با عقل جور در نمیاد
از ادمای مافیایی نفرت داشتم
حدودا ¹روز بود تو اون خونه کثافت زندانی بودم بدون هیچ اب و غذایی
داشتم از تشنگی تلف میشدم
یه صدایی از سمت در اومد یه خانم میان سال وارد شد(مادرجیمز:)
:چه پسر خوش سلیقه ای دارم
این یکی از بقیع اونایی ک میاوردی خونه بهتره (با جیمز بود)
+اره مامان این خیلی بهتره یه اندامی داره ک نگو
_کثافتای عوضییییی
ازتون بدم میاددد بزارید برمم خونه
با یه ضربع محکم تو صورتم کنار ابروم زخم عمیقی افتاد
:جندع بی لیاقت همه دخترا ارزوشونه جای تو باشن چرا اینقدر تقلا میکنی ک بری
_نه من خراب نیستم تو نمیتونی لغب خودتو به بقیه بدی
با گستاخی تو صورتش همین حرفارو زدم اونم اخم کرذ و رفت بیرون
از درد زخمم خیلی اذییت میشدم
یه دختر خوشگل کم سن و سال اومد داخل اون اتاق و یه سینی غذا گذاشت جلوم
:سلام عزیزم
:خیلی خوشگلی
حالت چطوره
+چرا اینطوری حرف میزنی ازم چی میخوای
+میخوام ک عاشقم بشی
_چیی فازتو نمیدونم
دستامو باز کن باید برم
اومد سمتم و یکی از پاهاشو وسط زانو هام گذاشت و با دستاش گردنمو گرفت
+هیششش جایی نداری بری هانی
+جای تو همینجاس
یه تف انداختم تو صورتش و صورتموبرگردوندم
+اوک حالا یه تنبیه های برات دارم ک قطعا با این جسم کوچولوت نمیتونی در برابرش مقاومت کنی بیب..
_هه من قوی تر از اینم ک میبینی
نگا به جسته کوچولوم ننداز
خیلی برام سخت بود باورم نمیشد ک این همون پسر با شخصیت باشه اصلا با عقل جور در نمیاد
از ادمای مافیایی نفرت داشتم
حدودا ¹روز بود تو اون خونه کثافت زندانی بودم بدون هیچ اب و غذایی
داشتم از تشنگی تلف میشدم
یه صدایی از سمت در اومد یه خانم میان سال وارد شد(مادرجیمز:)
:چه پسر خوش سلیقه ای دارم
این یکی از بقیع اونایی ک میاوردی خونه بهتره (با جیمز بود)
+اره مامان این خیلی بهتره یه اندامی داره ک نگو
_کثافتای عوضییییی
ازتون بدم میاددد بزارید برمم خونه
با یه ضربع محکم تو صورتم کنار ابروم زخم عمیقی افتاد
:جندع بی لیاقت همه دخترا ارزوشونه جای تو باشن چرا اینقدر تقلا میکنی ک بری
_نه من خراب نیستم تو نمیتونی لغب خودتو به بقیه بدی
با گستاخی تو صورتش همین حرفارو زدم اونم اخم کرذ و رفت بیرون
از درد زخمم خیلی اذییت میشدم
یه دختر خوشگل کم سن و سال اومد داخل اون اتاق و یه سینی غذا گذاشت جلوم
:سلام عزیزم
:خیلی خوشگلی
۲.۷k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.