پارت ۱۴🍒🐰
پارت ۱۴🍒🐰
شیطان کله کرمی میمون نما: اما ببرش لباس دخترونه تنش کن یا ح باح یاح یاح (نگاه خبیث )
اون مو بلوند هم از اون بد تر با همون لحن شیطان کله کرمی میمون نما هم زمان که منو بهسمت اتاقی که گویا اتاق خودشه میکشوند گفت
مو بلوند : به روی چشم مایکی (نگاه خبیث تر از مایکی )
منم اومدم یه چیزی بگم ولی خیلی دیر شده بود ..........
داشتم میگفتم خلاصه برای ابراز اعتراض دیر شده بود و این دو شیطان (شیطان کله کرمی میمون نما و شیطان مو بلوند ) به خواستشون رسیدن و من این وسط نقش برگ پرتقال رو داشتم ( بله همون برگی که همیشه اول کار میکنید میندازیدش سطل آشغالی) °،_°؛
این شیطان مو بلوند یک دامنه کوتاه تا یکم زیر باسنم و یه نیم تنه ی بنفش تنم کرد یک جوراب بلند سفید هم بزور پام کرد با یه کفش عروسکی بنفش
شیطان مو بلوند:وای چقدر خوشگل شدی (خر زوق شدن )
چی یو : آره بنظرت چیفویو هم لباس دخترونه بپوشه آنقدر داف میشه دله باجی سانش رو ببره _ب_ب ؟
اومد حرفی بزنه که یکی مثل گاو در رو باز کرد پرید تو اول فک کردم شیطان کله کرمی میمون نماس ولی بجاش با یه کله برفی پوست شوکولاتی رو به رو شدم که مثل منگلا زل زده به من
شیطان مو بلوند : (رو به من ) معرفی میکنم این داداش بزرگم ایزاناست ( رو به کله برفی پوست شوکولاتی ) این خواهر دوقلوی چیفویو چی یو عه
کله برفی پوست شوکولاتی: اوکی بهتره من برم از آشنایی باهاتون خوشحال شدم بانو (لحن معذب )
فقط سری براش تکون دادم و اون هم رفت بیرون که این شیطان مو بلوند شروع کرد به آرایش کردنم (البته فقط یه خط چشم و رژ گونه برام زد خوشحالم که روی پام زخم ندارم وگرنه خیلی خیط میشد )
نویسنده ویو
در این فاصله که اما داش چی یو رو آماده میکرد مایکی زنگ زد به قول چی یو سیاه لشکرش بیان خونشون (سیاه لشکر : دراکن
( بلاخره فقط منو نکشید درگیر فیک لونا و کوکی بودم امروز هم زیاد برام جالب نبود
خب من حوصله فاز غم رو ندارم ولی من فقط پیش دوستام از پوکر بودن در میام و مهربون و کلا خوب میشم و سر همین قضیه مشکل پیش اومد... ) میبینمتون
شیطان کله کرمی میمون نما: اما ببرش لباس دخترونه تنش کن یا ح باح یاح یاح (نگاه خبیث )
اون مو بلوند هم از اون بد تر با همون لحن شیطان کله کرمی میمون نما هم زمان که منو بهسمت اتاقی که گویا اتاق خودشه میکشوند گفت
مو بلوند : به روی چشم مایکی (نگاه خبیث تر از مایکی )
منم اومدم یه چیزی بگم ولی خیلی دیر شده بود ..........
داشتم میگفتم خلاصه برای ابراز اعتراض دیر شده بود و این دو شیطان (شیطان کله کرمی میمون نما و شیطان مو بلوند ) به خواستشون رسیدن و من این وسط نقش برگ پرتقال رو داشتم ( بله همون برگی که همیشه اول کار میکنید میندازیدش سطل آشغالی) °،_°؛
این شیطان مو بلوند یک دامنه کوتاه تا یکم زیر باسنم و یه نیم تنه ی بنفش تنم کرد یک جوراب بلند سفید هم بزور پام کرد با یه کفش عروسکی بنفش
شیطان مو بلوند:وای چقدر خوشگل شدی (خر زوق شدن )
چی یو : آره بنظرت چیفویو هم لباس دخترونه بپوشه آنقدر داف میشه دله باجی سانش رو ببره _ب_ب ؟
اومد حرفی بزنه که یکی مثل گاو در رو باز کرد پرید تو اول فک کردم شیطان کله کرمی میمون نماس ولی بجاش با یه کله برفی پوست شوکولاتی رو به رو شدم که مثل منگلا زل زده به من
شیطان مو بلوند : (رو به من ) معرفی میکنم این داداش بزرگم ایزاناست ( رو به کله برفی پوست شوکولاتی ) این خواهر دوقلوی چیفویو چی یو عه
کله برفی پوست شوکولاتی: اوکی بهتره من برم از آشنایی باهاتون خوشحال شدم بانو (لحن معذب )
فقط سری براش تکون دادم و اون هم رفت بیرون که این شیطان مو بلوند شروع کرد به آرایش کردنم (البته فقط یه خط چشم و رژ گونه برام زد خوشحالم که روی پام زخم ندارم وگرنه خیلی خیط میشد )
نویسنده ویو
در این فاصله که اما داش چی یو رو آماده میکرد مایکی زنگ زد به قول چی یو سیاه لشکرش بیان خونشون (سیاه لشکر : دراکن
( بلاخره فقط منو نکشید درگیر فیک لونا و کوکی بودم امروز هم زیاد برام جالب نبود
خب من حوصله فاز غم رو ندارم ولی من فقط پیش دوستام از پوکر بودن در میام و مهربون و کلا خوب میشم و سر همین قضیه مشکل پیش اومد... ) میبینمتون
۴.۰k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.