پارت ۱۶ زندگی با بی تی اس ❤
پارت ۱۶ زندگی با بی تی اس ❤
پیر زن : حتما پسرم
جین پولو بهش داد و پیر زن رفت تا دم در فروشگاه و برگشت
جین : ای بابا چرا برگشتید
پیر زن : باید چی میخریدم ؟
جین : نوار بهداشتی
پیر زن : اها یادم رفته بود
پیر زنه رفت و نوار بهداشتی خرید و اومد بیرون چند قدم اومد سمت جین و همونجا سر جاش وایساد
جین رفت سمتش و گفت : خب بسته رو بهم بدین
پیر زن : کدوم بسته تو کی هستی
جین : این بسته رو برا من گرفتین
پیر زن : چی ؟ تو کی هستی
خلاصه بعد چند دقیقه تونست راضیش کنه که اون بسته رو برای جین گرفته
جین برگشت من کنار دسشویی منتظرش بودم
من : چرا دیر کردی
جین : ببخشید داشتم دستورات جنابعالی رو اجرا میکردم. هیچوقت فکر نمیکردم خریدنش انقدر دردسر داشته باشه
خندیدم و گفتم: ممنون
بسته رو ازش گرفتم و رفتم تو دسشویی بعد سه دقیقه اومدم بیرون
جین : پشت لباست کثیف شده
من : واقعا! امکان نداره انقدر شانسم بد باشه
جین سریع کتش رو در اورد و روم انداخت تا کثیفی لباسم رو بپوشونه
پیش بقیه اعضا برگشتیم
کوک : چرا کتت رو دادی به سوگول پوشیده
جین : اااااامممم خب سردش بود داشت یخ میکرد کتم رو دادم بهش تا از سرما نمیره
کوک نگاهی انداخت به من که از شدت گرما عرق کرده بودمو خودمو داشتم باد میزدم
کوک : این که از گرما داره میمیره
کوک : نکنه شما دو تا
من و جین : نهههههههه
کوک : یواشکی چیپس و ماست خوردین
من و جین : اره اره
کوک : چیییی بدون من
تهیونگ : خب چرا کتت تن سوگوله
من : رو لباسم ماست ریخته کثیف شده بود بخاطر همین جین کتش رو داد به من تا کثیفی لباسم رو بپوشونه
تهیونگ : اهان
کوک : من شما دو تا رو میکشم
افتاد دنبالمون و من و جین پا به فرار گذاشتیم
در حال دویدن بودم که کت از شونه هام افتاد رو زمین
جین یک دفعه دست از دویدن برداشت و به سمت من حرکت کرد و یکدفعه بغلم کرد در گوشم گفت : بخاطر اینکه کثیفی لباست رو بپوشونم
منم اونو بغل کردم
همه عکاسا داشتن از این صحنه عکس میگرفتن ارمیا که کلک و پرشون ریخته بود
اعضا هم همونطور خشکشون زده بود بعد دو دقیقه از بغل هم خارج شدیم جین خم شد و کت رو روی شونه هام انداخت
کوک : پشمام
تهیونگ : من الان خوابم یا بیدار
شوگا : الان دقیقا چه اتفاقی افتاد
جیمین : این الان چه غلطی کرد
جیهوپ : منم نمیدونم
نامجون : عابروش به چخ رفت
از خجالت سرخ شده بودم سرم رو پایین نگه داشته بودم
زیر چشمی به جین نگاه کردم قیافش جوری بود که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده خیلی عادی وایساده بود تعجب کردم
به سمت اعضا رفتیم
جین : اینجوری نگام نکنید مجبور بودم
جین پیش عکاسا رفت و ازشون خواست تا عکسارو حذف کنن
خلاصه با عابرو ریزی عکاسا رو راضی کرد تا عکسارو حذف کنن
چند دقیقه بعد خواستم به دسشویی بروم
پیر زن : حتما پسرم
جین پولو بهش داد و پیر زن رفت تا دم در فروشگاه و برگشت
جین : ای بابا چرا برگشتید
پیر زن : باید چی میخریدم ؟
جین : نوار بهداشتی
پیر زن : اها یادم رفته بود
پیر زنه رفت و نوار بهداشتی خرید و اومد بیرون چند قدم اومد سمت جین و همونجا سر جاش وایساد
جین رفت سمتش و گفت : خب بسته رو بهم بدین
پیر زن : کدوم بسته تو کی هستی
جین : این بسته رو برا من گرفتین
پیر زن : چی ؟ تو کی هستی
خلاصه بعد چند دقیقه تونست راضیش کنه که اون بسته رو برای جین گرفته
جین برگشت من کنار دسشویی منتظرش بودم
من : چرا دیر کردی
جین : ببخشید داشتم دستورات جنابعالی رو اجرا میکردم. هیچوقت فکر نمیکردم خریدنش انقدر دردسر داشته باشه
خندیدم و گفتم: ممنون
بسته رو ازش گرفتم و رفتم تو دسشویی بعد سه دقیقه اومدم بیرون
جین : پشت لباست کثیف شده
من : واقعا! امکان نداره انقدر شانسم بد باشه
جین سریع کتش رو در اورد و روم انداخت تا کثیفی لباسم رو بپوشونه
پیش بقیه اعضا برگشتیم
کوک : چرا کتت رو دادی به سوگول پوشیده
جین : اااااامممم خب سردش بود داشت یخ میکرد کتم رو دادم بهش تا از سرما نمیره
کوک نگاهی انداخت به من که از شدت گرما عرق کرده بودمو خودمو داشتم باد میزدم
کوک : این که از گرما داره میمیره
کوک : نکنه شما دو تا
من و جین : نهههههههه
کوک : یواشکی چیپس و ماست خوردین
من و جین : اره اره
کوک : چیییی بدون من
تهیونگ : خب چرا کتت تن سوگوله
من : رو لباسم ماست ریخته کثیف شده بود بخاطر همین جین کتش رو داد به من تا کثیفی لباسم رو بپوشونه
تهیونگ : اهان
کوک : من شما دو تا رو میکشم
افتاد دنبالمون و من و جین پا به فرار گذاشتیم
در حال دویدن بودم که کت از شونه هام افتاد رو زمین
جین یک دفعه دست از دویدن برداشت و به سمت من حرکت کرد و یکدفعه بغلم کرد در گوشم گفت : بخاطر اینکه کثیفی لباست رو بپوشونم
منم اونو بغل کردم
همه عکاسا داشتن از این صحنه عکس میگرفتن ارمیا که کلک و پرشون ریخته بود
اعضا هم همونطور خشکشون زده بود بعد دو دقیقه از بغل هم خارج شدیم جین خم شد و کت رو روی شونه هام انداخت
کوک : پشمام
تهیونگ : من الان خوابم یا بیدار
شوگا : الان دقیقا چه اتفاقی افتاد
جیمین : این الان چه غلطی کرد
جیهوپ : منم نمیدونم
نامجون : عابروش به چخ رفت
از خجالت سرخ شده بودم سرم رو پایین نگه داشته بودم
زیر چشمی به جین نگاه کردم قیافش جوری بود که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده خیلی عادی وایساده بود تعجب کردم
به سمت اعضا رفتیم
جین : اینجوری نگام نکنید مجبور بودم
جین پیش عکاسا رفت و ازشون خواست تا عکسارو حذف کنن
خلاصه با عابرو ریزی عکاسا رو راضی کرد تا عکسارو حذف کنن
چند دقیقه بعد خواستم به دسشویی بروم
۱۴.۶k
۱۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.