عاشقم

عاشقم،

اهل همین کوچه ی بن بست کـناری
که تو از پنجره اش پای به قلب من ِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی
منِ دلداده به آهی
بنشستیم.
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشم ِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی  دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت،
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب،
تو را تنگ در آغوش بگیرم.


●๑❤ بہ وقتـ عاشقـ♡ـی ❤ ๑●
دیدگاه ها (۱)

دلـــــم میگـــــیردوقــــــــتـی مـــــیدآنمدر دنـــــــیآی...

نخند جانمترسم این است که با خنده‌ تو،همه‌ مردان این شهر دل ب...

ای صنـم، در دلبــری...😍 هم دست و هم دستان "تـُراست"●๑❤ بہ و...

‌تو چه کردی که دلم،این همه خواهان «تــو» شد♥ ️●๑❤ بہ وقتـ ع...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط