پست موقت!
پست موقت!
تکرار یکی از پست های قدیمی بنده
در جواب عده ای از اعضا محترم ک لطف کردند کامنت پاک کردند و بلاک کردند!!!
اگر دنبال حقیقت هستید این مطلب رو تا آخر بخونید!!!
بخش اول:
1- من ایرانی نیستم چون به جای "درود" می گویم سلام و به جای "بدرود" می گوییم خداحافظ.
2- من ایرانی نیستم چون روز کوروش بزرگ را نمی شناسم (7 آبان) چون این روز فقط در تقویم کشور من ثبت نشده است.
3- من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختند به خوراک بگوییم غذا، در حالی که خودشان به "ادرار شتر" می گویند "غذا" و من هم تکرار می کنم.
4- من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختند برای شمارش خودمان به جای "تن" از "نفر" استفاده کنیم که واحد شمارش حیوانات است.
5- من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختند که به جای گفتن "واق واق" سگ بگوییم "پارس" که نام وطنمان است.
6- من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختن دیوث یک صفت زشت است، در حالی که نام یکی از سرداران ایرانی بوده که در حمله اعراب به ایران تعداد زیادی از سربازان عرب را به هلاکت رسانده است.
7- من ایرانی نیستم چون اعراب به من آموختند، بگویم "شاهنامه آخرش خوش است" چون در آخر شاهنامه ایرانیان از اعراب شکست می خورند.
8- من ایرانی نیستم چون به جای نشر و کپی این مطلب بی خیال از کنار آن گذر می کنم.
بخشدوم:
اکنون پاسخ ها را بخوانید:
1- در بین فارسی زبانان هنوز هم درود و بدرود رواج دارد. هرچند خداحافظ هم یک ترکیب عربی نیست، چون از دو بخش خدا و حافظ درست شده که اولی فارسی و دومی نیز در این معنی در عربی به کار نمی رود. عرب ها به جای خدا نگهدار یا خداحافظ می گویند: فی امان الله.
2- روز 7 آبان ماه که روز صدور منشور حقوق بشر کورش است در هیچ تقویمی چه ملی و چه بین المللی ثبت نشده. البته این مساله از اهمیت این روز کم نمی کند برعکس نشان می دهد که این یک روز مردمی است و در انحصار دولت یا سازمانی خاص نیست.
3- کلمهای در عربی وجود دارد که «غَذی» نوشته و «غذا» خوانده میشود (مانند موسی و موسا) و به معنی بول شتر است. همچنین کلمه «غِذاء» (بر وزن نساء) در عربی به معنی خوراک است؛ جمع آن «اغذیه» و عمل آن «تغذیه» است. تقصیر از عربها نیست که ما همزه انتهای واژه هایی همچون غذاء و املاء و انشاء را حذف کردهایم.
4- نفر نیز یک واژهی عربی است که به معنای گروه انسان ها به کار میرود. چنان که در قرآن هم برای گروه مومنان به کار رفته است و هم برای شمارش جنّ.
در فرهنگ اعراب به خاطر اهمیت و تشخصی که شتر در زندگی آنها داشته از نفر به عنوان واحد شمارش شتر نیز استفاده می شود.
هر دو کاربرد واژه نفر چه برای انسان و چه برای شتر از زبان عربی وارد زبان فارسی شده ولی برای تحقیر فارسی زبانان نبوده است.
در ادب فارسی واژه "تن" به معنی "بدن" به کار رفته ولی در زبان فارسی معیار از "تن" به عنوان واحد شمارش به جای "نفر" استفاده می شود.
- عرب ها حرف (پ) ندارند، پس آنان نمی توانسته اند به ما یاد داده باشند که به میهن خود بگوییم پارس.
تبدیل (پ) به (ف) یک دگرگونی واژگان در گذر زمان است و ربطی به عرب ها ندارد. در بسیاری از واژه های پارسی (پ) به (ف) تبدیل شده برای نمونه "سپارش" شده "سفارش".
درباره تبدیل (پ) به (ف) بدون این که واژه ای تازی شده باشد می توان به واژه های "گوسفند" و "سفید" هم اشاره کرد که "گوسپند" و "سپید" بوده اند.
پارس نام یکی از تیره های ایرانی است که در دوره هایی به ایران نیز پارس یا فارس گفته شده.
پارس سگ دگرگون شده پاس است. چون یکی از کارها یا ویژگی های سگ می تواند پاس دادن یا پاسبانی باشد.
در اصل صدای سگ "وق وق" یا "واق واق" یا "هاپ هاپ" یا "عو عو" است و کارش پاس است.
البته برخی پارس کردن را به معنی خبر کردن نیز گفته اند ولی این هم ارتباطی به قوم پارس ندارد.
عربها قوم پارس را «فارس» میگویند، ولی بانگ سگ را نباح، عواء و هریر مینامند.
6- ناسزای "دیوث" ریشه ای عبری یا سریانی دارد. به معنی مردی که زن خود را عرضه کند.
اما "پومپه دیوس" از سرکردگان پارتی در زمان ارد اول پادشاه اشکانی (و نه ساسانی) بوده است که اصلا عمرش کفاف شرکت در جنگ با اعراب را نمی داده است، تا این که اعراب بخواهند چنین انتقامی از او بگیرند.
7- دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن استاد ادبیات فارسی درباره ضرب المثل "شاهنامه آخرش خوش است" معتقد است: این ضربالمثل کنایی نیست و اشاره به هستهی اصلی «شاهنامه» یعنی جنگهای ایرانیان و تورانیان دارد. او اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حملهی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد که البته این پیروزی در قسمتهای میانی «شاهنامه» و در بخش پهلوانی آن است و به آخر «شاهنا
تکرار یکی از پست های قدیمی بنده
در جواب عده ای از اعضا محترم ک لطف کردند کامنت پاک کردند و بلاک کردند!!!
اگر دنبال حقیقت هستید این مطلب رو تا آخر بخونید!!!
بخش اول:
1- من ایرانی نیستم چون به جای "درود" می گویم سلام و به جای "بدرود" می گوییم خداحافظ.
2- من ایرانی نیستم چون روز کوروش بزرگ را نمی شناسم (7 آبان) چون این روز فقط در تقویم کشور من ثبت نشده است.
3- من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختند به خوراک بگوییم غذا، در حالی که خودشان به "ادرار شتر" می گویند "غذا" و من هم تکرار می کنم.
4- من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختند برای شمارش خودمان به جای "تن" از "نفر" استفاده کنیم که واحد شمارش حیوانات است.
5- من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختند که به جای گفتن "واق واق" سگ بگوییم "پارس" که نام وطنمان است.
6- من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختن دیوث یک صفت زشت است، در حالی که نام یکی از سرداران ایرانی بوده که در حمله اعراب به ایران تعداد زیادی از سربازان عرب را به هلاکت رسانده است.
7- من ایرانی نیستم چون اعراب به من آموختند، بگویم "شاهنامه آخرش خوش است" چون در آخر شاهنامه ایرانیان از اعراب شکست می خورند.
8- من ایرانی نیستم چون به جای نشر و کپی این مطلب بی خیال از کنار آن گذر می کنم.
بخشدوم:
اکنون پاسخ ها را بخوانید:
1- در بین فارسی زبانان هنوز هم درود و بدرود رواج دارد. هرچند خداحافظ هم یک ترکیب عربی نیست، چون از دو بخش خدا و حافظ درست شده که اولی فارسی و دومی نیز در این معنی در عربی به کار نمی رود. عرب ها به جای خدا نگهدار یا خداحافظ می گویند: فی امان الله.
2- روز 7 آبان ماه که روز صدور منشور حقوق بشر کورش است در هیچ تقویمی چه ملی و چه بین المللی ثبت نشده. البته این مساله از اهمیت این روز کم نمی کند برعکس نشان می دهد که این یک روز مردمی است و در انحصار دولت یا سازمانی خاص نیست.
3- کلمهای در عربی وجود دارد که «غَذی» نوشته و «غذا» خوانده میشود (مانند موسی و موسا) و به معنی بول شتر است. همچنین کلمه «غِذاء» (بر وزن نساء) در عربی به معنی خوراک است؛ جمع آن «اغذیه» و عمل آن «تغذیه» است. تقصیر از عربها نیست که ما همزه انتهای واژه هایی همچون غذاء و املاء و انشاء را حذف کردهایم.
4- نفر نیز یک واژهی عربی است که به معنای گروه انسان ها به کار میرود. چنان که در قرآن هم برای گروه مومنان به کار رفته است و هم برای شمارش جنّ.
در فرهنگ اعراب به خاطر اهمیت و تشخصی که شتر در زندگی آنها داشته از نفر به عنوان واحد شمارش شتر نیز استفاده می شود.
هر دو کاربرد واژه نفر چه برای انسان و چه برای شتر از زبان عربی وارد زبان فارسی شده ولی برای تحقیر فارسی زبانان نبوده است.
در ادب فارسی واژه "تن" به معنی "بدن" به کار رفته ولی در زبان فارسی معیار از "تن" به عنوان واحد شمارش به جای "نفر" استفاده می شود.
- عرب ها حرف (پ) ندارند، پس آنان نمی توانسته اند به ما یاد داده باشند که به میهن خود بگوییم پارس.
تبدیل (پ) به (ف) یک دگرگونی واژگان در گذر زمان است و ربطی به عرب ها ندارد. در بسیاری از واژه های پارسی (پ) به (ف) تبدیل شده برای نمونه "سپارش" شده "سفارش".
درباره تبدیل (پ) به (ف) بدون این که واژه ای تازی شده باشد می توان به واژه های "گوسفند" و "سفید" هم اشاره کرد که "گوسپند" و "سپید" بوده اند.
پارس نام یکی از تیره های ایرانی است که در دوره هایی به ایران نیز پارس یا فارس گفته شده.
پارس سگ دگرگون شده پاس است. چون یکی از کارها یا ویژگی های سگ می تواند پاس دادن یا پاسبانی باشد.
در اصل صدای سگ "وق وق" یا "واق واق" یا "هاپ هاپ" یا "عو عو" است و کارش پاس است.
البته برخی پارس کردن را به معنی خبر کردن نیز گفته اند ولی این هم ارتباطی به قوم پارس ندارد.
عربها قوم پارس را «فارس» میگویند، ولی بانگ سگ را نباح، عواء و هریر مینامند.
6- ناسزای "دیوث" ریشه ای عبری یا سریانی دارد. به معنی مردی که زن خود را عرضه کند.
اما "پومپه دیوس" از سرکردگان پارتی در زمان ارد اول پادشاه اشکانی (و نه ساسانی) بوده است که اصلا عمرش کفاف شرکت در جنگ با اعراب را نمی داده است، تا این که اعراب بخواهند چنین انتقامی از او بگیرند.
7- دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن استاد ادبیات فارسی درباره ضرب المثل "شاهنامه آخرش خوش است" معتقد است: این ضربالمثل کنایی نیست و اشاره به هستهی اصلی «شاهنامه» یعنی جنگهای ایرانیان و تورانیان دارد. او اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حملهی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد که البته این پیروزی در قسمتهای میانی «شاهنامه» و در بخش پهلوانی آن است و به آخر «شاهنا
۶.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.