راستش پائیز همینجوریش پائیز نبود...
راستش پائیز همینجوریش پائیز نبود...
دلبر که میومد، برگ ریزون راه مینداخت..!
زرد و نارنجیا تعظیم میکردن جلو پاش..!
پائیز گرما داشت برا ما اون موقع ها،
یعنی از وقتی که دلبر باهاش بود گرم میشد همه تنمون..
سوز و سرما که جوونه میزد رو صورتش؛
هوس مینداخت به جونمون؛
بریم چارتا از اون ماچ آبدارا بکاریم روش
بگیم جانِ عزیزت بپوشون اون رُخِتو.!!!
اما خب دلبر بود دیگه ،اومده بود دل ببره...
خودش چیزی نمیگفت
ولی من که میدونستم
قشنگیای پائیز زیرِ سر اون بود،
بی خبر میومد با پیچ و تاپ موهاش گرد و خاک راه مینداخت ماام میگفتیم حتما دلبر تو راهه
پائیزو کردیم بنامش گفتیم ازین به بعد اینجا فقط پائیزه...!
چه میدونستیم پائیز رفتن داره ..
.بارون داره...
غروبای سرد و غمگین داره....
شب داره...
شباش طولانیه....
وقتِ رفتن سر چرخوند...
گفتیم دلبر نرو...؛
بری خزون تمومی نداره...!
بی انصاف ولمون کرد میونِ این همه پائیز...
اینجام که پائیزاش زمستون نداره...
تا چشم کار میکنه فقط پائیزه...!!!
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دلبر که میومد، برگ ریزون راه مینداخت..!
زرد و نارنجیا تعظیم میکردن جلو پاش..!
پائیز گرما داشت برا ما اون موقع ها،
یعنی از وقتی که دلبر باهاش بود گرم میشد همه تنمون..
سوز و سرما که جوونه میزد رو صورتش؛
هوس مینداخت به جونمون؛
بریم چارتا از اون ماچ آبدارا بکاریم روش
بگیم جانِ عزیزت بپوشون اون رُخِتو.!!!
اما خب دلبر بود دیگه ،اومده بود دل ببره...
خودش چیزی نمیگفت
ولی من که میدونستم
قشنگیای پائیز زیرِ سر اون بود،
بی خبر میومد با پیچ و تاپ موهاش گرد و خاک راه مینداخت ماام میگفتیم حتما دلبر تو راهه
پائیزو کردیم بنامش گفتیم ازین به بعد اینجا فقط پائیزه...!
چه میدونستیم پائیز رفتن داره ..
.بارون داره...
غروبای سرد و غمگین داره....
شب داره...
شباش طولانیه....
وقتِ رفتن سر چرخوند...
گفتیم دلبر نرو...؛
بری خزون تمومی نداره...!
بی انصاف ولمون کرد میونِ این همه پائیز...
اینجام که پائیزاش زمستون نداره...
تا چشم کار میکنه فقط پائیزه...!!!
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
۱.۳k
۱۹ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.