مردک پست که روزی نمک حیدر خورد
مردک پست که روزی نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه پا، اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار ولی باسر خورد
سیلِیِ محکم او چشم مرا تار نمود
مادر ازمن دو سه تا سیلی محکم تر خورد
لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد
مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد
حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد
باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد
قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما
وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد
...
لعنه الله علی قوم الظالمین...
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه پا، اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار ولی باسر خورد
سیلِیِ محکم او چشم مرا تار نمود
مادر ازمن دو سه تا سیلی محکم تر خورد
لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد
مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد
حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد
باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد
قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما
وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد
...
لعنه الله علی قوم الظالمین...
- ۱.۸k
- ۱۱ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط