زینبیون

🎀🍃 #زیــنـبـیــــون🍃🎀

♍دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند.
پدر رو به دخترش گفت:
دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.🤝

💹دختر رو به پدر کرد و گفت:
من دست تو را نمی‌گیرم، تو دست مرا بگیر.😳
پدر گفت: چرا؟⁉
چه فرقی میکند؟❓❓
مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم.🤷‍♂

💮دخترک گفت:
فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!😍💗

💢این دقیقا مانند داستان #رابطه ما با #خداوند است
هر گاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر #غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دستان ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!💞💕

▪️و این یعنی عشــ♥ــق🍀

دعا کنیم فقط خدا دستمونو بگیره"🙏


شبتون پر از یاد خدا🌃

………..... 🍃.❤️.🍃 …………
#اَللهُم‌َّصَل‌ِّعَلی‌مُحَمَّدوَآل‌ِمُحَمَّد‌وَعَجِّل‌فَرَجَهُم

🎀🍃 #زیــنـبـیــــون🍃🎀
سروش👈
🆔http://sapp.ir/zynbion
هورسا👇
🆔https://www.hoorsa.com/zynbion
دیدگاه ها (۱)

🔺پاسدارها اصلا مواظب لباس خود نیستند!یا خونیه، یا خیسه، یا خ...

جماعت شیرازی به حرم حمله می‌کنند، کانال‌های زرد با استناد به...

🎀🍃 #زیــنـبـیــــون🍃🎀 #طرح_حجاب_فرشته_کوچولوها #ارسالی_شما🍀ی...

خوش‌به‌حال دل من مثل تو آقاداردبر سرش سایۀ آرامش طوباداردبا ...

🌸✨خدایا،یادمان بده که هنوز می‌شود از نو شروع کرد،که هنوز می‌...

فراز مردانی

🔰 آن شب، شیفتۀ دین پدر شدم!📝 (خاطرهٔ فرزند آیت الله حائری شی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط