«عشق پولی پارت۵۳»
«عشق پولی پارت۵۳»
داشتی اماده میشدی کلی ارایش گر دورت بود وخپاهرت با ی لباس صورتیه خپشگل هی دورت میچرخید و هوانگ سو و ارایشگرا داشتن درستت میکردن موهات باز بود موج دار و ی ارایش تند کرده بودی خودتو تو اینه دیدی با لباس عروسی مادرت چرخی زدی خیلی خوشگل شده بودی باورت نمیشد روز عروسیته اولین بار که اومده بودی تو اون خونه فکر میکردی قراره زن هیون بشی ولی باورت نمیشه که با کسی ازدواج کردی که عاشقشی خیلی خوشحال بودی ولی باز ناراحت میشدی دلت خیلی شور میزد یه لحظه خوشحال بودی ی لحظه ناراحت میشدی و هوانگ سو و خواهرا متوجه این قضیه شدن
سوهی. ابجییی امروزز روز عروسیته چرا ناراحتی؟
+نمیدونم ی لحظه خوشحالم ی لحظه ناراحت
هوانگ سو. مال عروسیته اینا همش مال اینه ک داری ازدواج میکنی منم تو فیلما دیدم هر وقت وقت ازدواج میرسه عروس ناراحت میشه بعد با دوستاشو اشناهاش حرف میزنه خوب میشههه بعدد ازدواجج میکنه ووو بچه دار میشههه
بعد از جمله ی بچه داررر قلقلکت دادن و خندیدی و دیگگ ب ناراحتی فکر نمیکردی خیلی خوشحال بودی ک داری ازدواج میکنی و نمیتونستی یجا وایسی و از خوشحالی یکجا بند نمیشدی میخواستی ببینی جیمین چ شکلی شده که یهو یاد این افتادی که قرار بود هوانگ سو یچیزی بهت بگه
+ابجی جون ی لحظه اینجا وایسا الان میام باشه؟
به ارایشگراهم سپردی که مراقبش باشن
ویو هوانگ سو
میدونستم ا.ت میخواد درباره ی هیون ازم بپرسه ولی میدونستم ک اگه بهش بگم نمیتونه از ازدواجش لذت ببرع اون خیلی سختی کشیده نمیخوام تو روز عروسیشم ناراحت باشع به همین دلیل خواستم بهش دروغ بگم و بعد ازدواج بهش درباره ی هیون بگم که یهو ب خودم اومدم و دیدم که صد بار صدام کرده
+هوانگگگ سوووو هیییی
هوانگ سو. جو..جونم چیشد ح.حواسم نبود
+سه ساعته دارم صدات میکنم چراجواب نمیدی ها؟
هوانک سو. ببخشید چیشده
+هیون اون چیزی ک درباره ی هیون بود چیه ها؟
هوانگ سو. خب خب راستش میدونی درباره ی این بود ک....
خیلی ناراحت میشد اگ میفهمید اصل قضیه چیه ولی از طرفی هم نمیدونستم چه دروغی سره هم کنم ک شک نکنه که یهو ی دلیلی به ذهنم رسید که هم احمقانه و هم منطقی بود
هوانگ سو. خب منن مننن از هیون خوشمم میاددد
+چیی ؟؟؟؟؟
سوهی. چیی هوانگ سو تو از داداش هیون خوشت میادددد واییی
+سوهی جونم تو اینجا چیکار میکنی قرار بود ک اونجا بمونی
ارایشگرا. خانم دیگه کم کم باید برین برای عروسی
+امم باشه سو بعدا دربارش صحبتمیکنیم(لبخند ژیگولی)
هوانگ سو. عععع ا.تتتتتت وایساااا بایددد یچزییییی بهت بگممممممم
+بله چیشده(با ترس)
هوانگ سو. اخههه احمققق عروس بدون تور؟؟؟
+عااا وایی راست میگی حواسم نبود تورهه توررر کجاستت وایی چجورییی بدونن تور برمم جلوی جیمییین...
داشتی اماده میشدی کلی ارایش گر دورت بود وخپاهرت با ی لباس صورتیه خپشگل هی دورت میچرخید و هوانگ سو و ارایشگرا داشتن درستت میکردن موهات باز بود موج دار و ی ارایش تند کرده بودی خودتو تو اینه دیدی با لباس عروسی مادرت چرخی زدی خیلی خوشگل شده بودی باورت نمیشد روز عروسیته اولین بار که اومده بودی تو اون خونه فکر میکردی قراره زن هیون بشی ولی باورت نمیشه که با کسی ازدواج کردی که عاشقشی خیلی خوشحال بودی ولی باز ناراحت میشدی دلت خیلی شور میزد یه لحظه خوشحال بودی ی لحظه ناراحت میشدی و هوانگ سو و خواهرا متوجه این قضیه شدن
سوهی. ابجییی امروزز روز عروسیته چرا ناراحتی؟
+نمیدونم ی لحظه خوشحالم ی لحظه ناراحت
هوانگ سو. مال عروسیته اینا همش مال اینه ک داری ازدواج میکنی منم تو فیلما دیدم هر وقت وقت ازدواج میرسه عروس ناراحت میشه بعد با دوستاشو اشناهاش حرف میزنه خوب میشههه بعدد ازدواجج میکنه ووو بچه دار میشههه
بعد از جمله ی بچه داررر قلقلکت دادن و خندیدی و دیگگ ب ناراحتی فکر نمیکردی خیلی خوشحال بودی ک داری ازدواج میکنی و نمیتونستی یجا وایسی و از خوشحالی یکجا بند نمیشدی میخواستی ببینی جیمین چ شکلی شده که یهو یاد این افتادی که قرار بود هوانگ سو یچیزی بهت بگه
+ابجی جون ی لحظه اینجا وایسا الان میام باشه؟
به ارایشگراهم سپردی که مراقبش باشن
ویو هوانگ سو
میدونستم ا.ت میخواد درباره ی هیون ازم بپرسه ولی میدونستم ک اگه بهش بگم نمیتونه از ازدواجش لذت ببرع اون خیلی سختی کشیده نمیخوام تو روز عروسیشم ناراحت باشع به همین دلیل خواستم بهش دروغ بگم و بعد ازدواج بهش درباره ی هیون بگم که یهو ب خودم اومدم و دیدم که صد بار صدام کرده
+هوانگگگ سوووو هیییی
هوانگ سو. جو..جونم چیشد ح.حواسم نبود
+سه ساعته دارم صدات میکنم چراجواب نمیدی ها؟
هوانک سو. ببخشید چیشده
+هیون اون چیزی ک درباره ی هیون بود چیه ها؟
هوانگ سو. خب خب راستش میدونی درباره ی این بود ک....
خیلی ناراحت میشد اگ میفهمید اصل قضیه چیه ولی از طرفی هم نمیدونستم چه دروغی سره هم کنم ک شک نکنه که یهو ی دلیلی به ذهنم رسید که هم احمقانه و هم منطقی بود
هوانگ سو. خب منن مننن از هیون خوشمم میاددد
+چیی ؟؟؟؟؟
سوهی. چیی هوانگ سو تو از داداش هیون خوشت میادددد واییی
+سوهی جونم تو اینجا چیکار میکنی قرار بود ک اونجا بمونی
ارایشگرا. خانم دیگه کم کم باید برین برای عروسی
+امم باشه سو بعدا دربارش صحبتمیکنیم(لبخند ژیگولی)
هوانگ سو. عععع ا.تتتتتت وایساااا بایددد یچزییییی بهت بگممممممم
+بله چیشده(با ترس)
هوانگ سو. اخههه احمققق عروس بدون تور؟؟؟
+عااا وایی راست میگی حواسم نبود تورهه توررر کجاستت وایی چجورییی بدونن تور برمم جلوی جیمییین...
۴.۲k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.