سلامممم
سلامممم
یه حرفی تو دلمه...میخوام بگم امیدوارم درکم کنید...ازتون خواهش دارم این اتفاق امروزمو بخونید و نظرتونو بگید که حق دارم ناراحت باشم یا نه.من هی میخوام چشممو تنگ نکنم و حسود نباشم اما نمیشه.حتما بعد خوندنش شاید بگین اوف این که چیزی نیست که خودتو ناراحت میکنی.ولی واقعا دلم شکست.
ما رفتیم خانوادگی+مامانبزرگم اینا رستوران واسه پیتزا،بعد خوردیم و یه پیتزای فکر کنم ۶ تایی اضافه اومد بردیمش گذاشتیمش تو ماشین.بعد خواستیم بریم خونه عمم از یه جایی که خود عمم اینا تو اونجا بودن.پسر عمم سوار ماشین شد پیتزا رو دید.گفت به به پیتزا.منم گفتم دوست داری بخور.گفت رسیدیم خونه مون میخورم.رفتیم خونشون،همین که رسیدیم پسر عمم یه تیکه خورد.گفتم اشکال نداره.عموم و عمم رسیدن خونه.اینا تا پیتزا رو دیدن هجوم اوردن که به به،عموم گفت دلم میخواست اتفاقا و اینا.بعد باز کرد فکر کنم ۳ تا اینارو خورد،عمم هم از اونور ۱ دونه اینا فکر کنم خورد.حالا اگه مامانم نمیگفت یدونه نگه دار نگه نمیداشت.(منم پیتزای سرد دوست دارم میگفتم میزارم یخچال)ولی خب دیدم دیگه زیادی روشون باز شده.عموم اومد نشست جلوم با افتخار گفت یدونه نگه داشتم واسه فردات.تو دلم گفتم خسته نباشی:/.ببین من واسه خوردنشون ناراحت نیستم.من واسه پرروییشون ناراحتم که چرا باید اینجوری کنن.حق میدید ؟!
منم ناراحت شدم ولی به رو نیووردم.رفتنی بابام گفت اون یه تیکه رو هم بردار با خودم گفتم سیکتیرین بابا(ببخشید ولی دلم پره واقعا😂💔)اومدم خونه.
خلاصه خواستم بگم ساده و سفره باز نباشین ازتون سو استفاده میکنن👍🏻و ازتون سوالی داشتم،که حق دارم ناراحت باشم یا نه ؟!میدونم از ظاهر ممکنه مسخره باشه و بگین هه هه چقدر تو حسودی و چشم تنگی،هستم درسته ولی سعی میکنم نباشم.و واقعا هم نمیخواستم باشم.ولی نمیزارن.خودشون خودشونو بد جلوه میدن.
یه حرفی تو دلمه...میخوام بگم امیدوارم درکم کنید...ازتون خواهش دارم این اتفاق امروزمو بخونید و نظرتونو بگید که حق دارم ناراحت باشم یا نه.من هی میخوام چشممو تنگ نکنم و حسود نباشم اما نمیشه.حتما بعد خوندنش شاید بگین اوف این که چیزی نیست که خودتو ناراحت میکنی.ولی واقعا دلم شکست.
ما رفتیم خانوادگی+مامانبزرگم اینا رستوران واسه پیتزا،بعد خوردیم و یه پیتزای فکر کنم ۶ تایی اضافه اومد بردیمش گذاشتیمش تو ماشین.بعد خواستیم بریم خونه عمم از یه جایی که خود عمم اینا تو اونجا بودن.پسر عمم سوار ماشین شد پیتزا رو دید.گفت به به پیتزا.منم گفتم دوست داری بخور.گفت رسیدیم خونه مون میخورم.رفتیم خونشون،همین که رسیدیم پسر عمم یه تیکه خورد.گفتم اشکال نداره.عموم و عمم رسیدن خونه.اینا تا پیتزا رو دیدن هجوم اوردن که به به،عموم گفت دلم میخواست اتفاقا و اینا.بعد باز کرد فکر کنم ۳ تا اینارو خورد،عمم هم از اونور ۱ دونه اینا فکر کنم خورد.حالا اگه مامانم نمیگفت یدونه نگه دار نگه نمیداشت.(منم پیتزای سرد دوست دارم میگفتم میزارم یخچال)ولی خب دیدم دیگه زیادی روشون باز شده.عموم اومد نشست جلوم با افتخار گفت یدونه نگه داشتم واسه فردات.تو دلم گفتم خسته نباشی:/.ببین من واسه خوردنشون ناراحت نیستم.من واسه پرروییشون ناراحتم که چرا باید اینجوری کنن.حق میدید ؟!
منم ناراحت شدم ولی به رو نیووردم.رفتنی بابام گفت اون یه تیکه رو هم بردار با خودم گفتم سیکتیرین بابا(ببخشید ولی دلم پره واقعا😂💔)اومدم خونه.
خلاصه خواستم بگم ساده و سفره باز نباشین ازتون سو استفاده میکنن👍🏻و ازتون سوالی داشتم،که حق دارم ناراحت باشم یا نه ؟!میدونم از ظاهر ممکنه مسخره باشه و بگین هه هه چقدر تو حسودی و چشم تنگی،هستم درسته ولی سعی میکنم نباشم.و واقعا هم نمیخواستم باشم.ولی نمیزارن.خودشون خودشونو بد جلوه میدن.
- ۳.۲k
- ۱۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط