نمیدانم عشق چه جور است

نمیدانم عشق چه جور است!!
ولی ...
من به تو ...
"حس عجیبی" دارم!
حس یک تشنه به آب ...
حس ابری که،پر از باران است ...
حس قلبی که پر از تشویش است ...
حس دستی که در دست ...
حس عکسی در قاب ...
حس ماهی در آب ...
حس شرمی زیبا که در گونه ات پیداست..
حس قلبی نالان ...
عشق من بی پایان ...
حس پرواز پرنده ،تا اوج ...
حس خوابی آرام ، پر ز رویای بهار ...
حس رفتن تا " تو" ...
" عشق" باید که چنین حس عجیبی باشد...
دیدگاه ها (۳)

مهلت بده میرومفقط پایت را بردار تا غرورم را جمع کنم !" مــــ...

.یک غزل نذر تو کردم سرِ صبحتا که آرام شوم در برِ صبح دوش بی ...

غرور گفت: غیر ممکن است ... تجربه گفت: خطرناک است عق...

با اینهمه لب که رویشان رژ خوردهاین بخت ذلیل مرده ما افسردهقح...

#رُز_زخمی_منPart. 61صبح زود بود. آفتاب هنوز کامل بالا نیامده...

میان عشق و درد---پارت چهارم:اون بعدازظهر، تهیونگ یونا رو به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط