می توانستم فراموشت کنماما نشد

می توانستم فراموشت کنم،اما نشد

زندگی یعنی همین،جبری به نام اختیار



پوریا شیرانی

عکس:عشق و سیم های خاردار.پاریس 1944
دیدگاه ها (۱)

از من رفتیهمچون مرغ مهاجراز آبگیر پیردر تو شوق رفتن بوددر من...

من به تنگ آمده اماز همه چیزبگذارید،هــــــــــــواری بزنم! ف...

در یک مهمانییک خیابانیا حتی یک مغازهچرا برحسب اتفاقما جایی ب...

از در بالا رفتـمپلـه ها را بـاز کردملباس خوابم را خواندمدکمه...

رفیق بود؛با او می توانستم بعد از گریه های بلند، از چیزهای کو...

کاری به این عکس ندارم ولی فکر می کنم خیلی هایه دیدگاه بدی نس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط