رمان شوتو
رمان شوتو
پارت8
رفتمو پیشه شوتو نشستم
شوتو: بیا این تیکرو بخور
ا/ت: چچیی؟ ولیی من پیتزا دوست ندارم
شوتو با بی حالی بهم نگاه کرد
ا/ت: چیشده؟ اتفاقی چیزی افتاده؟
شوتو: واقعا؟!
ا/ت: چی واقعا؟
شوتو: هیچی چیز خاصی نیست فقط•••
میخواستم بگم چی که منو هول داد روی مبلو روم نشست و دستشو روی گونم گذاشت
شوتو: چرا وقتی نزدیکمی اینقدر سرخ میشی؟
میخواستم بگم داری در مورد چی حرف میزنی که لباشو رو لبم گذاشت
پارت8
رفتمو پیشه شوتو نشستم
شوتو: بیا این تیکرو بخور
ا/ت: چچیی؟ ولیی من پیتزا دوست ندارم
شوتو با بی حالی بهم نگاه کرد
ا/ت: چیشده؟ اتفاقی چیزی افتاده؟
شوتو: واقعا؟!
ا/ت: چی واقعا؟
شوتو: هیچی چیز خاصی نیست فقط•••
میخواستم بگم چی که منو هول داد روی مبلو روم نشست و دستشو روی گونم گذاشت
شوتو: چرا وقتی نزدیکمی اینقدر سرخ میشی؟
میخواستم بگم داری در مورد چی حرف میزنی که لباشو رو لبم گذاشت
۳.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.