روزگاری جاده بودم

روزگاری جاده بودم،
جاده ای غرق تردد،
جاده ای که از رفت و آمد، لحظه ای خالی نمی شد،
من که بسیاری رفیقان را به آبادی رساندم،
عاقبت خود ماندم و ویرانه تنهایی خود….
#تنها #عشق#روح_زخمی
دیدگاه ها (۱۱)

مثل آن مسجد بین راهی تنهایم هر کس هم که می آید مسافر است می ...

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرن...

هر شب در رؤیای من قدم می نهی ! بیدار که می شوم … چشم من از ت...

موافقا دستا بالا ! #روح_زخمی

چپتر ۶ _ انتخابماه ها نقشه ریخته بودند.کاغذها، فایل ها، اسنا...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۵

پارت : ۲۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط