به خود پناه می برم
به خود پناه می برم
از تمامِ اطراف.. همین کُنجِ نداشتنت
همین به خود مچاله شدنم ،
خوب است !
نگاهم را دزدیده ام ،
از تو که نگاهت شبیه پایینِ اندامت ،
شهوت ران است !
بوی تعفنِ وجودِ هرزه ات ،
تهوع آور است
از تو که خنده هایم را می بلعی
می نوشی قطراتِ اشکَم را
به پهنای دستِ گشاده ات
به اسارت می گیری کلامم را !
همین لانه ی پوشالی
همین خلوتِ دردناک
همین که قبل تر ،
پرنده ای ،
پرواز را ،
از همین نقطه از سَر گرفته وُ
مرا ،
به انتهای پروازش در انتظار گذاشته خوب است !
این دایره ی گره خورده ی اندامم
همین که دست هایم به هم فشرده
همین که نگاهم به سینه ام بسته شده
همین که گردنم به سمتِ نجابتم خم شده خوب است !
من این زانوانِ به شکم فشرده ام را
به تق تقِ قدم هایی بر پاشنه های طلا ترجیح می دهم !
بگذار بگویند
زن نیست !
شکلِ حماقت است !
دیوانه ای بیش نیست !
بگویند و من بیشتر ،
در خود فرو می روم !
تنهایی ام را
به تکه های زخم دارِ تو
به مته های دردناکِ جفت چشمانِ ناپاکِ تو ،
ترجیح می دهم ....
#poourya_9
از تمامِ اطراف.. همین کُنجِ نداشتنت
همین به خود مچاله شدنم ،
خوب است !
نگاهم را دزدیده ام ،
از تو که نگاهت شبیه پایینِ اندامت ،
شهوت ران است !
بوی تعفنِ وجودِ هرزه ات ،
تهوع آور است
از تو که خنده هایم را می بلعی
می نوشی قطراتِ اشکَم را
به پهنای دستِ گشاده ات
به اسارت می گیری کلامم را !
همین لانه ی پوشالی
همین خلوتِ دردناک
همین که قبل تر ،
پرنده ای ،
پرواز را ،
از همین نقطه از سَر گرفته وُ
مرا ،
به انتهای پروازش در انتظار گذاشته خوب است !
این دایره ی گره خورده ی اندامم
همین که دست هایم به هم فشرده
همین که نگاهم به سینه ام بسته شده
همین که گردنم به سمتِ نجابتم خم شده خوب است !
من این زانوانِ به شکم فشرده ام را
به تق تقِ قدم هایی بر پاشنه های طلا ترجیح می دهم !
بگذار بگویند
زن نیست !
شکلِ حماقت است !
دیوانه ای بیش نیست !
بگویند و من بیشتر ،
در خود فرو می روم !
تنهایی ام را
به تکه های زخم دارِ تو
به مته های دردناکِ جفت چشمانِ ناپاکِ تو ،
ترجیح می دهم ....
#poourya_9
۱.۷k
۰۳ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.