خبری از تو ندارم دل من شور افتاد
خبری از تو ندارم دل من شور افتاد
بر سرم فکر بد؛ اندیشه ی ناجور افتاد
اعتیادم به دو دستان تو زندانم کرد
دست تو پرزد و تبعید شد و دور افتاد
ماهی سرکش قلبم که قزل آلا بود
غزل آلا شد از آن روز که در تور افتاد
ظلمت خانه ی من جاری تنهایی بود
جلوه فرمودی و از پنجره ام نور افتاد
نیستی؛شور و شر زندگی ام ساکت شد
از صدا تار و دف و تنبک و تنبور افتاد
نعشه ی لحن تو بود این دل ماتم زده ام
حال یک گوشه سراسیمه و مخمور افتاد
جان من! سخت ترین حادثه ها پیش آمد
اتفاقی که سر این من مغرور افتاد
ترش رویی نکن ای دلبر شیرین سخنم
تلخ دنیا شد و یک ذره دلم شور افتاد
#poouriya_9
بر سرم فکر بد؛ اندیشه ی ناجور افتاد
اعتیادم به دو دستان تو زندانم کرد
دست تو پرزد و تبعید شد و دور افتاد
ماهی سرکش قلبم که قزل آلا بود
غزل آلا شد از آن روز که در تور افتاد
ظلمت خانه ی من جاری تنهایی بود
جلوه فرمودی و از پنجره ام نور افتاد
نیستی؛شور و شر زندگی ام ساکت شد
از صدا تار و دف و تنبک و تنبور افتاد
نعشه ی لحن تو بود این دل ماتم زده ام
حال یک گوشه سراسیمه و مخمور افتاد
جان من! سخت ترین حادثه ها پیش آمد
اتفاقی که سر این من مغرور افتاد
ترش رویی نکن ای دلبر شیرین سخنم
تلخ دنیا شد و یک ذره دلم شور افتاد
#poouriya_9
۹۸۲
۰۳ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.