دیشب با خدا دعوایم شدبا هم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست نداردرفتم گوشه ای نشستم ...چند قطره اشک ریختمو خوابم برد ...صبح که بیدار شدممادرم گفتنمیدانی از دیشب تا صبح ...چه " بارانی " می آمد .... :)