با خنده بریدی دل و با گریه دویدم
با خنده بریدی دل و با گریه دویدم
گفتی به من خسته همین است سزایت
دیوار به دیوار فقط کوچه ی بن بست
از دست من مست ببین کرده جدایت
امشب به تو از درد دلم گفتمت ای عشق
لب با تو ولی باز نکردم به شکایت
تا زنده ام امروز بیا باش ، که فردا
یک مشت فقط خاطره مانده است برایت
نسرین_حسینی
.
گفتی به من خسته همین است سزایت
دیوار به دیوار فقط کوچه ی بن بست
از دست من مست ببین کرده جدایت
امشب به تو از درد دلم گفتمت ای عشق
لب با تو ولی باز نکردم به شکایت
تا زنده ام امروز بیا باش ، که فردا
یک مشت فقط خاطره مانده است برایت
نسرین_حسینی
.
۶.۳k
۰۴ بهمن ۱۴۰۰