دلم تنگ است

دلم تنگ است
دلم میسوزد از باغی که میسوزد
نه بیداری ، نه دیداری، نه دستی از سر یاری
مرا آشفته میدارد چنین آشفته بازاری
تمام عمر بستیم و شکستیم، بجز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ نفهمیدیم بدنبال چه هستیم
عجب آشفته بازاریست دنیا،عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست ، عجب فرسوده دیواریست دنیا
چه رنجی از محبت ها کشیدیم ، برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاهی آشنا در این همه جمع ، ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبکباران ساحل ها ندیدند،به دوش خستگان باریست دنیا
مرا در موج حسرتها رها کرد، عجب یار وفاداریست دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا، عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد ونیست ، عجب فرسوده دیواریست دنیا
دیدگاه ها (۱۳)

یه روزی میاد که دیگه بعدش مهم نیست فردایی درکار باشه یا نه ا...

چقدر آزار دهنده استوقتی میبینمهمه ی وجودم رابرآی خوشحآلی او ...

شنیدم که چون قوی زیبا بمیردفریبنــــده زاد و فریبا بمـــــیر...

.در محفل خود راه مده همچو منی راافـــسرده دل ، افسرده کند ان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط