ادامه قسمت پانزدهم

ادامه قسمت پانزدهم
شرمنده نگاش کردم و گفتم :
ن بابا این چ حرفیه
ببخشید منو یخورده سرم درد میکرد
+چرا عزیزم نکنه داری سرما میخوری ؟
_نمیدونم شاید
سعی کردم دیگه ضایع تر این رفتار نکنم واسه همین بحث وعوض کردم و همراش رفتیم بیرون
نگام افتاد به مصطفی که کنار پدرم نشسته بود ....

نويسندگان: فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
🚫کپی رمان در هر شرایطی بدون ذکر نام نویسندگان حرام است
دیدگاه ها (۰)

✨🌱✨#ناحله#قسمت_شانزدهمچهرش خیلی جذاب تر شده بود مثه همیشهه ت...

ادامه قسمت شانزدهمولی خودم ب خودم اینطوری جواب میدادم که شای...

✨🌱✨#ناحله#قسمت_پانزدهمپلکام سنگین شده بود گوشیم و گذاشتم روی...

#ناحله #قسمت_چهاردهم با شنیدن صدای مداح اشکام رو گونم لیز خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط