پارت اخر
من و نامجون قول دادیم که به کشی چیزی نگیم
اما ........
الان تقریبا 2 سال از اون قضیه میگذره
ما نمیدونیم اون خون آشام ها چی شدن
پس ما قضیه رو به معلممون گفتیم ........
شب اون روز که به معلم گفتیم وقتی خواب بودیم یه صدایی از طبقه ی پایین خونه اومد
رفتیم ببینیم که صدای چیه
بعدش ، یهو یکی از یه چیز تیز وارد گردنمون شد
همون خون آشام ها بودن...........
پایان رمان
اما ........
الان تقریبا 2 سال از اون قضیه میگذره
ما نمیدونیم اون خون آشام ها چی شدن
پس ما قضیه رو به معلممون گفتیم ........
شب اون روز که به معلم گفتیم وقتی خواب بودیم یه صدایی از طبقه ی پایین خونه اومد
رفتیم ببینیم که صدای چیه
بعدش ، یهو یکی از یه چیز تیز وارد گردنمون شد
همون خون آشام ها بودن...........
پایان رمان
۱.۴k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.