عشق دبیرستانی
عشق دبیرستانی
پارت۷
ا/ت:چی میگی جونگ کوک!!!!!
کوک:عزیزم..... من همسرتم دیگه..
ا/ت:کی گفت...
که کوک دستشو فشار داد تا ساکت شه
دکتر:خیله خب خوبه
پس لطفا این فرم رو پر کنید
کوک رفت فرم رو پر کنه
من مات و مبهوت بهش نگاه میکردم که وات د هل..... الان گفت همسرم؟؟؟همینجوری تو فکر بودم که با صدای جونگ کوک به خودم اومدم
کوک:ا/ت... ا/ت....
ا/ت:چی... ها.. ها. چیشده؟؟!!
کوک:کجایی تو دختر!!!
ا/ت:هی... هیچی... همینجام..
دکتر:لطفا از این طرف
ا/ت و جونگ کوک رفتن تو اتاق
(دکتر پای ا/ت رو گچ گرفت و ا/ت و کوک سوار ماشین شدن و به سمت خونه حرکت کردن( ادمین بسی گشاد است😂😔)
«درون ماشین»
ا/ت: راستی..... هویی... چرا گفتی من همسرتممممممممم؟؟؟؟؟؟
کوک:مگه نیستی؟( خنده)
ا/ت:معلومه که نیستمممممممممم..... پسره اسکل.... من دوست دخترتم نیستم چه برسه به زنتتت...
کوک:خب دوست دخترم باش( کرم میریزه😂)
ا/ت:نه که خیلی ازت خوشم میاد. ً.. اصن دیوونتم.....من میبینمت حالم به هم میخوره باز که دوست دخترتم باشم
از زبان راوی»
کوک از این حرف ا/ت یکم دلش گرفت
نمیدونست این حس نفرته یا عشق
از یه طرف میخواست اذیتش کنه و از طرف دیگه میخواست مراقبش باشه
بخاطر همین still with you رو پلی کرد
بارون نم نم به شیشه های ماشین میخورد
و این قشنگش کرده بود
ا/ت ویو
احساس کردم کوک ناراحت شده
یکم عذاب وجدان گرفتم..... یعنی ازش عذر خواهی کنم؟؟؟؟ اینکه ازم ناراحت شده باشه ازارم میداد
نمیدونم چرا.. ولی نمیخواستم ناراحتیشو ببینم
ا/ت:... ام.... چیزه... کوک.... خوبی؟؟؟
کوک:.........
ا/ت:خوب.... من.... معذرت میخوام.......
کوک:.........
ا/ت:جونگ کوک......کوک........ اقای جئون...... ببخشید....
کوک:بله...
ا/ت:ببخشید دیگه... میشه ببخشی منو ؟؟؟؟
کوک:مهم نیست.....
ا/ت:مطمئنی؟؟؟؟
های
میدونم چند وقته نزاشتم ببخشید چون حالم خوب نبود
شرط پارت بعد
لایک۱۰
کامنت۲۰
پارت۷
ا/ت:چی میگی جونگ کوک!!!!!
کوک:عزیزم..... من همسرتم دیگه..
ا/ت:کی گفت...
که کوک دستشو فشار داد تا ساکت شه
دکتر:خیله خب خوبه
پس لطفا این فرم رو پر کنید
کوک رفت فرم رو پر کنه
من مات و مبهوت بهش نگاه میکردم که وات د هل..... الان گفت همسرم؟؟؟همینجوری تو فکر بودم که با صدای جونگ کوک به خودم اومدم
کوک:ا/ت... ا/ت....
ا/ت:چی... ها.. ها. چیشده؟؟!!
کوک:کجایی تو دختر!!!
ا/ت:هی... هیچی... همینجام..
دکتر:لطفا از این طرف
ا/ت و جونگ کوک رفتن تو اتاق
(دکتر پای ا/ت رو گچ گرفت و ا/ت و کوک سوار ماشین شدن و به سمت خونه حرکت کردن( ادمین بسی گشاد است😂😔)
«درون ماشین»
ا/ت: راستی..... هویی... چرا گفتی من همسرتممممممممم؟؟؟؟؟؟
کوک:مگه نیستی؟( خنده)
ا/ت:معلومه که نیستمممممممممم..... پسره اسکل.... من دوست دخترتم نیستم چه برسه به زنتتت...
کوک:خب دوست دخترم باش( کرم میریزه😂)
ا/ت:نه که خیلی ازت خوشم میاد. ً.. اصن دیوونتم.....من میبینمت حالم به هم میخوره باز که دوست دخترتم باشم
از زبان راوی»
کوک از این حرف ا/ت یکم دلش گرفت
نمیدونست این حس نفرته یا عشق
از یه طرف میخواست اذیتش کنه و از طرف دیگه میخواست مراقبش باشه
بخاطر همین still with you رو پلی کرد
بارون نم نم به شیشه های ماشین میخورد
و این قشنگش کرده بود
ا/ت ویو
احساس کردم کوک ناراحت شده
یکم عذاب وجدان گرفتم..... یعنی ازش عذر خواهی کنم؟؟؟؟ اینکه ازم ناراحت شده باشه ازارم میداد
نمیدونم چرا.. ولی نمیخواستم ناراحتیشو ببینم
ا/ت:... ام.... چیزه... کوک.... خوبی؟؟؟
کوک:.........
ا/ت:خوب.... من.... معذرت میخوام.......
کوک:.........
ا/ت:جونگ کوک......کوک........ اقای جئون...... ببخشید....
کوک:بله...
ا/ت:ببخشید دیگه... میشه ببخشی منو ؟؟؟؟
کوک:مهم نیست.....
ا/ت:مطمئنی؟؟؟؟
های
میدونم چند وقته نزاشتم ببخشید چون حالم خوب نبود
شرط پارت بعد
لایک۱۰
کامنت۲۰
۸.۵k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.