پارت

پارت ۲

و رفت . تا حالا کسی همچین حرفی بهت نزده بود ! به سقف سفید اتاق خیره شدی و بهش فکر کردی
النا به معنای روشنایی و نور . چقدر اسمش به موهای قهوه ای روشن و بلندش و چشم های عسلی رنگش میومد
به نظر دختر صاف و ساده و مهربونی بود ، البته اینا چیزی از قدرتی که داشت کم نمی کرد . تحمل اون اتفاقاتی که براش افتاده و تنهایی زندگی کردن ، خیلی راحت نیست
سعی کردی دیگه به چیزی فکر نکنی و یکم بخوابی که خوشبختانه خیلی طول نکشید تا دوباره پلک هات سنگین بشه و خوابت ببره
دیدگاه ها (۱۱)

من تصمیم گرفتم ادامه این داستان رو بنویسم . یک دفعه این پارت...

تک پارتی درخواستی

# رز _ سیاه PART _ 48 تهیانگ: کنار تختش نشسته بودم و دستشو ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط