ای چشــم سیاهت گَله ای ازسـگ تازی
ای چشــم سیاهت گَله ای ازسـگ تازی
آخــر چـه کنم بــا دل بیچاره بســازی؟
حیرانم و وحشتزده در عشق تو، انگار ـ
ســـربازِ لهســتان وســط ارتش نازی
به به چـه قدَر سیب لبان تو رسیده ست
صد حیف که جرم است ولی دست درازی
آن طــرح گل ساده ی در روسـری تو
دنیــای مرا سخت گرفته ست به بازی
در عمق نگاهــت چقدَر شعر نهفته ست
بی چشم تو امـــا نشود قافیه سازی...
یک عمر دویدم به تو امـــا نرسیدم
جَرْیـــان من و تو شده خط های موازی
#کنعان_محمدی
آخــر چـه کنم بــا دل بیچاره بســازی؟
حیرانم و وحشتزده در عشق تو، انگار ـ
ســـربازِ لهســتان وســط ارتش نازی
به به چـه قدَر سیب لبان تو رسیده ست
صد حیف که جرم است ولی دست درازی
آن طــرح گل ساده ی در روسـری تو
دنیــای مرا سخت گرفته ست به بازی
در عمق نگاهــت چقدَر شعر نهفته ست
بی چشم تو امـــا نشود قافیه سازی...
یک عمر دویدم به تو امـــا نرسیدم
جَرْیـــان من و تو شده خط های موازی
#کنعان_محمدی
۱.۸k
۲۳ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.