سناریو
سناریو:
وقتی حاملهای و ساعت چهار صبح بیدارش میکنی و میگی: گشنمه
نامجون: چاگی چی میخوای برات درست کنم؟
جین: *بلند میشه و چراغ آشپزخونه رو روشن میکنه*
شوگا: الان خودت چرا بلند نشدی؟ میخوای منو بکشی؟
جیهوپ: *برات شیر و کیک میاره و میشینه نگات میکنه*
جیمین: میشه پتو رو بخوری سیر شی..
تهیونگ: *محض احتیاط چندتا لقمه زیر تخت گذاشته بود*
جونگکوک: در حالت عادی از ساندویچهام بهت نمیدادم ولی....
#سناریو
وقتی حاملهای و ساعت چهار صبح بیدارش میکنی و میگی: گشنمه
نامجون: چاگی چی میخوای برات درست کنم؟
جین: *بلند میشه و چراغ آشپزخونه رو روشن میکنه*
شوگا: الان خودت چرا بلند نشدی؟ میخوای منو بکشی؟
جیهوپ: *برات شیر و کیک میاره و میشینه نگات میکنه*
جیمین: میشه پتو رو بخوری سیر شی..
تهیونگ: *محض احتیاط چندتا لقمه زیر تخت گذاشته بود*
جونگکوک: در حالت عادی از ساندویچهام بهت نمیدادم ولی....
#سناریو
- ۹.۹k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط