ناز کمتر کن، که من اهل تمنّا نیستم
ناز کمتر کن، که من اهل تمنّا نیستم
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا، نادیدهای
تا بدانی اینقدرها هم شکیبا نیستم
دوست میداری زبانبازانِ باطلگوی را
در برت لب بسته از آنم، کز آنها نیستم
دل بدست آور شوی با مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی که من دیگر بدنیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم...
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا، نادیدهای
تا بدانی اینقدرها هم شکیبا نیستم
دوست میداری زبانبازانِ باطلگوی را
در برت لب بسته از آنم، کز آنها نیستم
دل بدست آور شوی با مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی که من دیگر بدنیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم...
۴.۷k
۰۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.