به یک پلک تو می بخشم تمام روز و شب ها را

به یک پلک تو می بخشم تمام روز و شب ها را
که تسکین می دهد چشمت غم جانسوز تب ها را
بخوان ! با لهجه ات حسی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک نفس پر کن به هم نگذار لب ها را
به دست آور دل من را چه کارت با دل مردم !
تو واجب را بجا آور رها کن مستحب ها را
دلیل دل خوشی هایم ! چه بغرنج است دنیایم !
چرا باید چنین باشد ؟... نمی فهمم سبب ها را
بیا این بار شعرم را به آداب تو می گویم
که دارم یاد می گیرم زبان با ادب ها را
غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب ها را

#ستایش_قلب_سربی
#خاص #مخاطب_خاص
#دلنوشته #دلنوشته
#S_A
#Setayesh
#Setayesh_A
دیدگاه ها (۰)

عشق  یعنے تا دم آخر  بمانے بر سـر قول قـرارت                ...

۱۰ساله بودم معلم فارسی ما گفت: یک داستان کوتاه درباره بهترین...

واحد اندازه گیری فاصلهمتر نیست !اشتیاق است ...مشتاقش که باشی...

شعـر من دلهره ای با غم پنهان داردنگـهـم فاصلـه ای، با تـِم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط