"بازی"
"بازی"
🕶part:39🕶
شوگا:اوه... یونگ هی
پوست شفاف و شیشه ای و سفیدیش با برف مو نمیزد...چشمای بزرگ و نسبتا کشیده ای همانند گرگ...لب های صورتی که هیچ رژلب رنگشونو درنمیوورد
چشمای سیاه رنگش درخشش خاصی داشت و قد بلندش زیباییش رو هزار برابر میکرد
مثل یک جواهر کمیاب
پیرهن مشکی بلند که جذب بدنش شده و این یونگهی بود که به پیرهن زیبایی میبخشید
در بین تمام مافیاهای که اومده بود یونگهی به طرز خاصی میدرخشید
اون واقعا تمام ملاک های زیبایی رو زیر سوال برد
میشد قانون های جدیدی واسه زیبایی نوشت!
زیباییش از گل بیشتر و جذابیتش از جواهر صد برابره
واو...عجب شاهکاری
با کفش های مشکی پاشنه بلندش به سمت شوگا قدم برداشت...خوشحالی رو میشد از چشمای سیاهش خوند
یونگ هی:ببینم آگوست دی...نمیخوای بغلم کنی؟
پشم های جیمین و کیوکو و میاکو مثل برگ های پاییزی ریخته بود و مثل آدم ندیده ها به زن نگاه میکردن
شت!
این کیه؟لعنتی زیباییش رو هیچ کلمه ای نمیتونه توصیف کنه...
میخواد شوگا رو هم بغل کنه؟همون شوگایی که هیچکس از صد متریش رد نمیشه؟
مگه کیه؟
و در کمال تعجب شوگا بلند شد و با ی دست بغلش کرد
کیوکو:پشمانم...برگانم..موهای سرم هم ریخت....وادفاکککک
جیمین:این خود شوگاعه؟خودشه؟
میاکو:ی روح تسخیرش کرده قطعا
کیوکو:میاکو این پدر خودمونه؟
میاکو:نمیدونم فعلا که همه چی تو این جشن از آدم فضایی عجیب تره
جیمین:وای دهنت
شوگا از یونگ هی جدا شد و هردو باهم نشستن....یونگهی با دقت به اون ۳ تا نگاه میکرد
بعد باحالت خاصی که همراه با لبخند ملیحی هم هست گفت
🕶part:39🕶
شوگا:اوه... یونگ هی
پوست شفاف و شیشه ای و سفیدیش با برف مو نمیزد...چشمای بزرگ و نسبتا کشیده ای همانند گرگ...لب های صورتی که هیچ رژلب رنگشونو درنمیوورد
چشمای سیاه رنگش درخشش خاصی داشت و قد بلندش زیباییش رو هزار برابر میکرد
مثل یک جواهر کمیاب
پیرهن مشکی بلند که جذب بدنش شده و این یونگهی بود که به پیرهن زیبایی میبخشید
در بین تمام مافیاهای که اومده بود یونگهی به طرز خاصی میدرخشید
اون واقعا تمام ملاک های زیبایی رو زیر سوال برد
میشد قانون های جدیدی واسه زیبایی نوشت!
زیباییش از گل بیشتر و جذابیتش از جواهر صد برابره
واو...عجب شاهکاری
با کفش های مشکی پاشنه بلندش به سمت شوگا قدم برداشت...خوشحالی رو میشد از چشمای سیاهش خوند
یونگ هی:ببینم آگوست دی...نمیخوای بغلم کنی؟
پشم های جیمین و کیوکو و میاکو مثل برگ های پاییزی ریخته بود و مثل آدم ندیده ها به زن نگاه میکردن
شت!
این کیه؟لعنتی زیباییش رو هیچ کلمه ای نمیتونه توصیف کنه...
میخواد شوگا رو هم بغل کنه؟همون شوگایی که هیچکس از صد متریش رد نمیشه؟
مگه کیه؟
و در کمال تعجب شوگا بلند شد و با ی دست بغلش کرد
کیوکو:پشمانم...برگانم..موهای سرم هم ریخت....وادفاکککک
جیمین:این خود شوگاعه؟خودشه؟
میاکو:ی روح تسخیرش کرده قطعا
کیوکو:میاکو این پدر خودمونه؟
میاکو:نمیدونم فعلا که همه چی تو این جشن از آدم فضایی عجیب تره
جیمین:وای دهنت
شوگا از یونگ هی جدا شد و هردو باهم نشستن....یونگهی با دقت به اون ۳ تا نگاه میکرد
بعد باحالت خاصی که همراه با لبخند ملیحی هم هست گفت
۳.۷k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.