غمگینم و می‌توانم سر مزار هر غریبه‌ای چنان بلند

گریه کنم که عابران
گمان کنند پسرم بوده
با اینهمه اما
درد من این‌ها نیست
درد من این شعر است که دارم
در خانه‌ای خالی می‌خوانم و کلماتش
به سمت خودم برمی‌گردند
درد من این شعر است
که مطمئنم نه می‌خوانی
و نه
اگر خواندی
اعماق آوار پشت سرت را میفهمی.

👤#رویا_شاه_حسین‌زاده
#دلنوشته

▪︎ - ⁶ شهریورماهِ ¹⁴⁰² - ▪︎
⁰².³²
دیدگاه ها (۰)

ما که جوانی نکردیم! یعنی وقت و حوصله‌ش را نداشتیم.

«حالا می‌فهمم که درد بیگانگی چه درد بزرگی است.

قابل گفتن نیست ، این پست هیچ چیز راشرح نمیدهد .

"ولی چه باک! من خود را در پهنه‌های سرزمین دلگیر و بی‌رحم خویش گم خواهم کرد.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط