ما که جوانی نکردیم! یعنی وقت و حوصله‌ش را نداشتیم.

ما سرمان شلوغ بود، خیلی شلوغ!
به قدری فکر و مشغله روی سرمان سنگینی می‌کرد، که درک درستی از سن و سال نداشتیم.
ما حتی کودکی هم نکردیم، چشم باز کردیم و پیر بودیم!
ما قربانیان بدترین برهه‌ی تاریخ بودیم.
نسل جوانی‌های بر باد رفته، نسل بحران و بلا تکلیفی، نسلی که بدون فریاد، در دل آتش زمانه سوخت.
ما کم سن و سال ترین سالمندان تاریخ بودیم.

▪︎ - ⁶ شهریورماهِ ¹⁴⁰² - ▪︎
⁰².⁴⁵
دیدگاه ها (۰)

«حالا می‌فهمم که درد بیگانگی چه درد بزرگی است.

زنانگی نصیب دختری شده است که هیچ وقت نه از کودکی چیزی فهمید و نه حتی از دخترانگی هایش.

غمگینم و می‌توانم سر مزار هر غریبه‌ای چنان بلند

قابل گفتن نیست ، این پست هیچ چیز راشرح نمیدهد .

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط